بلافاصله با حس خيسى لب هاى دلبرونه جونگكوك ، دستهاى مردونه اش رو به سمت باسنش هدايت كرد تا بدن كوچيك و ظريفش رو به خودش نزديك تر كنه.
چنگى به اون تيكه گوشت نرم و دوست داشتنى زد و ناله پسر كوچيك تر رو ، كه سخت مشغول مكيدن لبهاى بالاييش بود ، شنيد.
همه چيز سريع اتفاق افتاد؛
اون لحظه كه اسم جونگكوك رو روى صفحه گوشيش ديد ، حتى يه درصد هم فكر نميكرد اون ديدار تبديل به يه بوسه خشن تو دستشويى بار بشه.
طورى كه بدنش به ديوار سرد و سراميكى بار كوبيده شد و تيشرت سفيد رنگش توسط پسر كوچيكتر كنار رفت تا بوسه هاى خيسى رو قفسه سينه اش كاشته بشه ، همه و همه به دور از انتظارش بود.
ته مغزش صدايى داشت ، صدايى كه مدام تكرار ميكرد اينكار اشتباهه ولى خداى بزرگ ، كى ميخواست به اون صدا اهميت بده وقتى اون پسرِ نيم وجبى دستشو سمت زيپ شلوارش بردو جلو پاهاش زانو زد.
گلوش به سرعت خشك شد.
اين سه هفته ايى كه بدون رابطه گذرونده بود باعث شد خيلى سريع واكنش نشون بده و تهيونگ سريع تر از چيزى كه خودش انتظارش رو داشت تحريك شده بود.
بدنش بى تاب لبهاى قرمز و بوسيدنى جونگكوك بود كه دور عضو كاملا تحريك شده اش حلقه بشه و دوباره اونو تا مرز جنون برسونه ولى لعنت به صداى در كه باز شدنش نشون ميداد خلوت دو نفرشون تو اون دستشويى لنت شده كاملا از بين رفته.
شايد اگه جونگكوك مست نبود با ورود اون غريبه گونه هاش به سرعت قرمز ميشد يا حتى در وحله اول ، أصلا به اون شماره لعنتى تهيونگ زنگ نميزد.
ولى حتى اون غريبه هم نتونست جلوى جونگكوك رو بگيره و حتى اونو براى ادامه دادن كارى كه مدت ها بود كه فقط بهش فكر كرده بود مشتاق تر كنه.
درسته كه مرد معتادى كه وارد يكى از اتاق هاى سرويس بهداشتى شده بود حتى نيم نگاهي هم به اونها ننداخت ، ولى باز هم غرورش اجازه نميداد كه به پسر كوچيكتر اجازه بده اينجا و تو اين حالت مستى اين كارو براش بكنه.
" جونگ..كوك .."
صداش انقدر اروم بود كه براي چند ثانيه اول فقط إحساس كرد كه توهم زده كه أصلا صداش كرده ولى اينطور نبود.
تك تك سلول هاى بدنش لب هاى اون پسر رو ميخواستن و لعنت به هرچى فاصله بود ، تهيونگ خوب ميدونست كه جونگكوك با ليس زدن باكسر سفيدش و خالى كردن نفس هاى داغش رو عضو كاملا برامده اش فقط داره اونو بيش از اندازه تحريك ميكنه.