لبهاى قرمزش رو بين دندون هاي تيزش گرفت و با چشم هايي كه از خجالت نميدونستن به كجا خيره شن ، شروع به صحبت كرد.
" از ك -.. از كجا فهميدي ؟"
" بهم مسيج داد .. و برام عجيب بود كه چرا بايد بهم ادرس گريل هوس رو مسيج كنه ، پس اومدم و اتفاقي تورو اونجا ديدم .. عجيبه نه ؟"
آه بلندى كشيد و همونطور كه با استرس لبهاي قرمزش رو ميجويد ، نگاهي به صورت منتظر تهيونگ انداخت.
" باشه ديشب وقتى حموم بودى من موبايلت رو چك كردم .."
با صدايي كه تقريبا ميلرزيد لب زد و سرشو از خجالت پايين انداخت.
تهيونگ براي ديدن صورت شرمنده دوست پسرش ، كمي خم شد و از زير نگاهي بهش انداخت.
" با اين كارى ندارم .. چرا رفتى ملاقاتش ؟"
نفس عميقي كشيد.
تا اون لحظه فكر ميكرد اگه تهيونگ بفهمه كه بي اجازه به موبايلش دست زده حسابي عصباني بشه ، ولي هميشه يادش ميرفت كه اين پسر چقدر غير قابل پيش بيني بود.
" چونكه .. چونكه نميخوام تورو با كسى شريك باشم ..."
كلمات قبل از اينكه خودش حتى بتونه راجبشون فكر كنه از بين لبهاش خارج شدن .
وقتي صورت خوشحال تهيونگ رو از اين اعتراف شيرين ديد ، ارزو كرد كه كاش زودتر بهش اين حرفو ميزد تا زودتر لبخندش رو ببينه.
"و كي گفته تو منو با كسي شريكي كوك ؟"
حرفي نداشت بزنه.
تهيونگ راست ميگفت ، كس ديگه ايي نبود كه بخواد تو داشتن اين پسر باهاش شريك باشه.
ولي حس حسادت اينكه هركسي ممكنه اونو بخواد ، عقل و هوشو از سرش ميپروند.
" من فقط مال تو ام .."
وقتي سكوت پسر كوچيكتر رو ديد لب زد و اروم لبهاشو رو لبهاي نرم و خيس اون گذاشت و مك عميقي بهشون زد.
چيزي كه تو اون پسر ميپرستيد ، مزه دل نشين لبهاش بود و انقد اعتياد اور كه هرگز نميخواست ازشون جدا بشه.
" تو هم مال منى .."
پسر بزرگتر دوباره لبهاشو به لبهاي خيس پسر چسبوند و اينبار گاز ريزي از لب پايينش گرفت.
" بگو ك فقط مال منى .."
"فقط مال تو ام .."