از تاکسی پیاده شدم از الان حس میکنم روی ابرام نمیدونم چی بگم خیلی خوشحالم دست لیامو گرفتم و داریم به سمت در ورودی باغ وحش میریم درسته حتی این رابطه اینطوریمونم موقته ولی همینشم شیرینه ...
خواستم طوری به لیام بفهمونم که دوستش دارم و برای هوس اون حرفارو نزدم پس همینطور که توی صف بلیت ایستاده بودیم دستشو آوردم بالا و آروم و طولانی بوسیدمش ...
حس خوبو توی چشمای لیام دیدم و این لیام بود که پیشونیمو بوسید و سرمو روی کتفش گذاشت بعد از چند دقیقه نوبتمون شد و رفتیم داخل و خب اینجا مثل بهشت بود .چند متری که از در میرفتی داخل با قفس طاووس ها روبه رو میشدی و البته که قفس آهنی و میله ای دورشون نبود و فقط حصار کو چیک و کم ارتفاعی اونارو از ما جدا میکرد و توی فضای سبز نسبتن بزرگی اونارو رها کرده بودن . از لیام خواستم که بریم جلوتر و خب از این دور میشد گردن دراز و زیبای حیوون من یعنی زرافه هارو دید و خب من عاشقشونم رفتیم نزدیکشون و لیام چند تا عکس گرفت و خب یکیشون سرشو اورد نزدیک ما و من با دستم نوازشش میکردم
نمیدونم نوازش و یا دست زدن به حیوون ها قانونیه یا نه ولی خب خیلی ها میکردن و خود حیوون ها سمتمون می اومدنز : لیام ...
ل : جونم ...
ز : اینجا بچه شیر ندارن؟
ل : نمیدونم عسلم بهتره بریم از یه نفر بپرسیم
بعد از اینکه لیام آدرس قفس شیر هارو گرفت رفتیم که من با بچه شیر ها لاس بزنم/:
حدود یک ربع توی راه بودیم و خب برای فضای بزرگ اینجا طبیعیه
رفتم و دیدم که چند تا بچه کنار مسئول شیر هان و اون زن بچه شیر کیوتی رو بغل کرده و خب بچه ها ی کوچیک میترسیدن .
رفتم جلوتر و از اون خانم خواستم که اگه میشه اونو دست من بده و اون قبول کرد و خب ما تویه قفس بودیم و خب ماده شیری پشت اون قفس بود که احتمالن مادرش بود
بچه شیرو گرفتم و خب اون خیلی ناز بود سرشو ناز کردم و خب اون خودشو توی بغلم جمع کرد و دستمو لیس زد و لیام داشت با لبخند منو نگاه میکرد و فیلم و عکس میگرفت .بچه شیرو دادم دست مسئولش و با تشکر از اونجا اومدیم بیرون
ز : لی تو چه حیوونی دوست داری ؟
ل : نمیدونم بچه بودم از فیل ها خیلی خوشم می اومد چون اونا احساساتی ان
ز : ولی من زرافه هارو دوست دارم دلیلشم نمیدونم شاید چون حواسشون به همه چی هست میدونستی وقتی آب میخورن تنها موقعیه که میشه شکارشون کرد و خب چون حواسشون هست بسختی شکار میشن اونا عقبشونو راحت میفهمن
ل : پس یه جورایی چون حواسشون به همه چی هست دوسشون داری آره؟
ز : تقریبن ... میدونی نایلم اونارو خیلی دوست داره
ل : نایل پسر خوبیه
ز : اره من تقریبن کل زندگیم با اون گذروندم ... اندازه برادرم دوستش دارن
ل : نایل هواتو داره این خوبه
ز : لیام به نظرت الان به پارک دایناسور ها هم میرسیم؟
ل : اره نزدیک اینجاس بیا بریم
ز : فردا روز آخر ماه عسلمونه و باید برگردیم
ل : منظورت پس فردائه که باید برگردیم؟
ز : همون فردا اخرین روزه عشقو حاله خوبه؟
ل : این بهتر شده بیبی بوی
ز : من به موقعش وحشی ترین آدم رو زمینم پس بهم نگو بیبی بوی که انگار یه کیوت ... آییییی لیام بگذارم پایین
توی حرف زدنم بود که لیام یکهو زیر زانوهامو گرفت و آوردم بالا و این من بودم که عصبی شدم درسته که از خدام بود که بغل لیام باشم ولی خب باید یکمم لوس باشم؟
لیام نگاهم میکرد و این من بودم که لذت میبردم سرمو روی سینش گذاشتم و خب به نگاه های بقیه دقت میکردم گاهی اوقات لبخند زیبایی برامون میزدن و تعداد خیلی کم هم زیر لب حرفایی میزدن که مثلمن خوب نیست
اما خب کی اهمیت میده ؟رسیدیم به پارک دایناسور ها و خب باید بگم این از اونی که توی لندن هست خیلی بهتره و دایناسور های خوشگل تری داره مخصوص اون اسپاینوساروسی که با رنگ قهوه ای درست شده
چند تا فسیلم اینجا هست که نمیدونم واقعیه یا نهلیام کنار یکی از اونا وایساد و یکم ادا در اورد و خب کی گفته من اونارو ثبت نکردم؟
ساعت یازده شب بود که داشتیم به سمت هتل برمیگشتیم
ز : لییی من بستنی میخوام
ل : باش هانی
لیام رفت و بعد با دوتا بستنی شکلاتی برگشت و رفتیم توی پارک نشستیم من نشستم روی تکیه گاه نیمکت که توی پارک بود و بستنیمو لیس زدم و خب کرمم گرفت و سر لیامو یکم به سمت پایین هل دادم و دماغش بستنی ای شد خنده ای کردم و دماغشو لیس زدم
دستشو دور کمرم گذاشت و کشیدم پایین و لبمو بوسید
ل : هوووممم مزه بستنی از اینجا خوشمزه تره
لیام خیلی آروم میخورد و خب من سرمو روی پاش گذاشتم .د.ا.ن لیام
خب زین سریع خورد ولی من آروم میخورم سرشو روی پام گذاشت و این من بودم که بدون فکر کردن به چیزی سعی کردم فقط لذت ببرم
بستنیم تموم شد خواستم بلند شم که دیدم زین مثل فرشته ها خوابه قبل از اینکه بغلش کنم عکسی ازش گرفتم که وقتی رفت تماشا کنم و حسرتشو بخورم و بعد به سمت هتل و اتاقمون رفتیم گذاشتمش روی تخت و نمیخواستم بیدار شه پس همینطور کنارش دراز کشیدم و توی بغلم گرفتمش ...
بخواب زین
بگذا دوتامون از این لحظات با هم بودن لذت ببریم
بگذار حس کنم هیچ چیز تا وقتی جدا شیم مانعمون نیست ...
بهترین چیزی که داشتم شبت بخیرخب اینم از این پارت ببخشین کم بود یکم ولی خب وقت نکردم بیشتر بنویسم
راستی حیوون مورد علاقتون چیه؟من خودم دایناسور زرافه و بچه شیر خیلی دوست دارم
یادمه یه بار باغ وحش تهران بودیم و اونجا بچه شیر داشتن و ظهر بود و ننه باباشون غذا میخوردن منم دستمو کرده بودم از لای نرده ها داخل و با بچه شیره بازی میکردم و نازش میکردم و لیس میزد دستمو واایییی خداا میخوااممم😭😭😭😭بچه شیر خیلی خوبههه کیوتنننواییی بگذارید برای احساسات این دوتا بمیرمممم کی میاد ؟؟؟
نظر؟؟
![](https://img.wattpad.com/cover/172356249-288-k209663.jpg)