⭐️part5⭐️

4.2K 914 92
                                    


"جیمین یه بار دیگه اسم اون کله نعنایی رو بیاری قسم میخورم هم خودتو هم اونو جر میدم."

جیمین خودشو روی تخت پرت کرد و با حالت شیفته ای به سقف نگاه کرد.

"درک نمیکنی ته ته اون موقع رپ خوندن وحشتناک هات میشه و پیانو زدنش اه حتی نمیتونم توصیفش کنم."

تهیونگ با اخمای تو هم غر زد، "تنها نکته ی خوب این ماجرا اینه که بالاخره اعتراف کردی روش کراش داری."

"اره."

تهیونگ حالت عق زدن به خودش گرفت، "عق شبیه این دخترایی شدی که پرنس سوار بر اسب سفیدشونو دیدن."

"ولی اون سوار بر اسب سیاهه."

"یه بار دیگه بگو چرا باهات دوست شدم؟."

جیمین بلند شد و موهای نداشتش رو از روی شونش به عقب پرت کرد و پلک زد، "چون من فوق العادم"

تهیونگ سری از روی تاسف تکون داد و خودشو کنار جیمین روی تخت پرت کرد.

معمولا این جیمین بود که برای اون تاسف میخورد ولی امروز اون برای جیمین داشت تاسف میخورد.

حس عجیبی بود.

بعد یاد امروز و کلاس بهداشت جونگ کوک افتاد و از خنده پخش شد.

و دوباره همه چیز به روال عادی برگشت و جیمین برای تهیونگ تاسف خورد.

"چته عین گاو نر داری میخندی"

"وای جیمین باورت نمیشه امروز چیا شد،" و تمام ماجرای کلاس بهداشت رو به جیمین تعریف کرد.

جیمین درحالی که دلش رو گرفته بود و از خنده اشک توی چشماش جمع شده بود روی تخت غلت میزد.

"اخ دلم، درسته بدم میاد سربه سرش میزاری ولی جدا امروز خوب کاری کردی، اه چه قدر خندیدم، جدا از اقای پن متنفره."

تهیونگ به تاج تخت گینک سایزش تکیه داد و اروم سر تکون داد.

"فردا میخوام برم دنبالش."

با اعلام یک دفعه ای جیمین تهیونگ شوکه سمتش برگشت.

"دنبال یونگی؟"

جیمین سر تکون داد، "دیگه داره اعصابمو خورد میکنه هر شب دارم خوابشو میبینم یه شب رئیس باند مافیاست یه شب مواد فروشه یه شب هکره یه شب بوکسوره باید سر از کارش دربیارم."

"پسر حسابی خودتودرگیر کردیا ولش کن اونم مثل بقیه بورسیه ها احتمالا کار پاره وقت داره برای همین همش میره."

جیمین از جاش بلند شد، "نمیدونم ولی یه حسی بهم میگه خیلی بیشتر از یه کار پاره وقته."

"اه ، بیا بخوابیم امروز حسابی خسته شدم."

جیمین سر تکون داد، "موافقم."

جیمین سمت کمد تهیونگ رفت و یه تیشرت و شلوارک برای خودش برداشت و لباساشو عوض کرد.

Him & I [YOONMIN,VKOOK]Where stories live. Discover now