Better
●━━━━━◉━─────── ⇆ㅤㅤㅤㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ ↻
Lena.Nico santosتهیونگ ماشین رو جلوی خونه ی کوچیک جونگ کوک پارک کرد و بوق کوتاهی زد تا بهش خبر بده پایین بیاد وبه ثانیه نکشیده جونگ کوک با تستی توی دهنش درحالی که سعی داشت کت یونیفرمشون رو بپوشه از در بیرون اومد و برای تهیونگ دست تکون داد.
به خاطر این که هوا دوباره معتدل شده بود اونا باید یونیفرمشون رو میپوشیدن، تهیونگ از دستپاچگیش خندش گرفت و سرش و پایین انداخت و خندید.
جونگ کوک در رو باز کرد و روی صندلی جلویی نشست، لپ هاش پر بود و با عجله داشت میجوییدشون، موهاش پخش و پلا بودن و کاملا معلوم بود خواب مونده.
بالاخره غذای تو دهنش رو قورت داد و لبخندی به تهیونگ زد، "صبح بخیر تهیونگ."
"صبح بخیر وروجک."
بعد خم شد و شونهی کوچیکی از توی داشبرد بیرون آورد، "بگیر موهات و مرتب کن به اندازهی کافی دیرمون شده جیمین کلمونو میکنه."
جونگ کوک سریع آفتابگیر رو پایین اورد و توی اینهاش شروع به مرتب کردن موهاش کرد، "دوتامونن خواب موندیم الان معلوم نیست از کی جلو درشونه."
تهیونگ چیزی نگفت، "حالش بهتر نشده؟"
تهیونگ آهی کشید، "خیلی خوب تظاهر میکنه ولی من میدونم حالش چه طوره."
جونگ کوک سرشو پایین انداخت، "هر وقت یاد اون روز که خبر بهش رسید میوفتم گریه م میگیره."
تهیونگ لبخند تلخی زد و دستشو بلند کرد و موهای پشت گردنشو ناز کرد، "اگه تو نبودی خودم نمیتونستم تنهایی از پسش بربیام."
جونگ کوک دماغشو بالا کشید و با یه حالت حق به جانب گفت، "البته که نمیتونستی."
تهیونگ خندید بالاخره به عمارت پارک رسیدن و جیمین اخمالو رو دیدن که دستاشو به حالت صلیب جلوی خودش گره کرده و داره با اخم وحشتناکی به ماشین تهیونگ نگاه میکنه.
جونگ کوک مضطرب از تهیونگ پرسید، "کارمون تمومه مگه نه؟"تهیونگم نمایشی آب دهنش رو با صدا قورت داد، "دلم برات تنگ میشه توله خرگوش یادت باشه بیای جهنم بهم سر بزنی."
در با شدت باز شد و تهیونگ و جونگ کوک هم زمان جیغ کشید و بدون این که به جیمین مجال حرکتی بدن شروع به عذرخواهی کردن
تهیونگ به پشت برگشت
"هیونگ بخدا تقصیر جونگ کوکه من سر موقع بیدار شدم این خیلی دیر کرد."
جونگ کوک با حالت شوک زده گفت، "خجالت بکش هیونگ خودش دیر اومد دنبالم اتفاقا من معطل شدم جلو در."
"جونگ کوک چرت نگو بعدا تلافیشو سرت درمیارما!"
تهیونگ برای جونگ کوک چشم ابرو اومد'جرعت داری حرفمو تکذیب کن توله'
YOU ARE READING
Him & I [YOONMIN,VKOOK]
Fanfiction[Complete] "دنبالم نیا دال فیس ، تو پاکی و من از کثیف کردن چیز های پاک نهایت لذت رو میبرم." °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° "من کلا تو رو سه بار مست دیدم و هر سه بارش چیزی رو ازم دزدیدی اولین بار اولین بوسم و سومین بار باکرگیم." "دومین بار چی دزدیدم...