جیمین با صدای زنگ گوشیش که اهنگی بیس دار بود از خواب بیدار شد، خمیازه ای کشید و دستشو دراز کرد تا گوشیشو برداره.بعد از خواموش کردن زنگ از تختش بلند شد و سمت سرویس اتاقش رفت تا دستشویی کنه، مسواک بزنه و دست و صورتشو بشوره.
باقی خمیر دندون توی دهنشو تف کرد و با لیوانش کمی اب تو دهنش ریخت تا غرغره کنه، با دیدن خودش توی اینه و یادآوری بازی دزد دریایی که توی حموم ویلا راه انداخته بود سرخ شد.
باورش نمیشد اونجوری خودشو پیش یونگی خجالتزده کرده، صورتشو شست و از سرویس بیرون اومد ساعت ۵ بود و اون ساعت ۷ مدرسه میرفت.
زود بیدار شده بود چون کل این مدت تعطیلات لعنتی حتی لای کتاباشم باز نکرده بود و باید کمی درس میخوند.
وسط خوندن همش فکرش سمت یونگی میرفت و کلا یادش میرفت که داشت چی میخوند، با زور تمام درس های اون روز رو مرور کرد و با حرص دفترش رو بست.
به ساعت که نگاه کرد ۷:۳۰ رو نشون میداد، از پشت میزش بلند شد و پایین رفت تا صبحونه بخوره، وانمین تصمیم گرفته بود امروز کلا مدرسه نره و مادرشهم قرار نبود وقتی پدرش خونه است زود بیدار شه.
پوفی کشید و کمی موهاشو بهم ریخت، در یخچال رو باز کرد و نون تست و پنیر و کمی گردوی خرد شده برداشت و برای خودش ساندویچ کوچیکی درست کرد و همزمان که میخوردش سمت اتاقش رفت تا اماده بشه برای مدرسه.
کتاب های اون روز رو توی کیفش گذاشت و بعد چک کردن این که گوشیش شارژ کافی داره یا نه توی کیفش گذاشتش.
اخرین گازشم به ساندویچش زد و لباساشو پوشید، موهاشو اینبار به عقب شونه کرد و شروع به ژست گرفتن جلوی ایینه کرد.
وسط شکلک در آوردناش بود که گوشیش زنگ خورد، از تو کیفش درش اورد با دیدن اسم یونگی لبخند زد.
"الو."
"صبح بخیر دال فیس."
"صبح بخیر یونگی."
"میگم اگه شکلک در آوردنت جلو ایینه تموم شد بیا پایین تا بریم."
با شنیدن اون حرف بدون توجه به قسمت اخر جمله با تعجب مشغول برسی اتاق شد تا دوربینی چیزی پیدا کنه
"اه..دال فیس خبری از دوربین نیست فقط تو یادت رفته پرده اتو بکشی."
"مگه تو کجایی؟"
"پایین؟"
"جدی؟"
با تعجب سمت پنجره برگشت و یونگی رو دید که جلوی پنجره ایستاده و درحالی که گوشی دستشه داره به اون نگاه میکنه، "از کی اونجایی؟"
با خجالت پرسید و دید که یونگی نیشخند زد، "از وقتی که شروع کردی لخت شدن."
"یا یونگی داری خجالت زدم میکنی."
YOU ARE READING
Him & I [YOONMIN,VKOOK]
Fanfiction[Complete] "دنبالم نیا دال فیس ، تو پاکی و من از کثیف کردن چیز های پاک نهایت لذت رو میبرم." °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° "من کلا تو رو سه بار مست دیدم و هر سه بارش چیزی رو ازم دزدیدی اولین بار اولین بوسم و سومین بار باکرگیم." "دومین بار چی دزدیدم...