NO TIME TO DIE
●━━━━━◉━─────── ⇆ billi ilish ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ ↻صبح روز بعد جیمین با صدای بی وقفهی زنگ گوشیش بیدار شد، یکم گیج بود به خاطر تازه بیدار شدن ولی اینقدرشو فهمید که باید گوشی رو جواب بده.
دایرهی سبز رنگ رو لمس کرد و بلافاصله صدای داد جونگ کوک توی گوشش پیچید، "هیوووونگگگگ."
جیمین گوشی رو از گوشش فاصله داد تا صدای بلند جونگ کوک باعث پارگی پرده ی گوشش نشه، "صبح توهم بخیر کوکی."
"هیونگ الان وقت صبح بخیر گفته؟ تهیونگ نیومده دنبالم، هرچه قدرم که زنگ میزنم جواب نمیده، نگرانشم."
جیمین لبخندی زد و با لحن آرامش بخشی گفت، "کوکی عزیزم نمیخواد نگران باشی، تهیونگ امروز مدرسه نمیاد الانم احتمالا خونه نشسته."
"واسه ی چی نمیاد؟" جونگ کوک دوباره نگران پرسید و باعث شد جیمین هوفی بکشه.
"خب به خاطر سالگرد مادر و برادرشه." تند گفت و خودش رو خلاص کرد
"اوه...خب پس هیونگ من وقتتو نمیگیرم آماده شو تا مدرست دیر نشه."
بدون این که به جیمین مجال خداحافظی بده گوشی رو قطع کرد و جیمین با تعجب به صفحهی گوشیش نگاه کرد.
نگاهش به ساعت خورد با غرورلند خودش رو روی تخت پرت کرد، "لعنت بهت جئون به خاطر تو نیم ساعت زود تر بیدار شدم."
خمیازهای کشید از جاش بلند شد و سمت دستشویی رفت تا سر و صورتش رو بشوره، شب قبل واقعا بهش خوش گذشته بود.
میونهی و دوست پسرش دوتاشونم ادمای باحال و پایهای بودن، تنها چیزی ناراحتش میکرد شباهت زیاد رابطشون به رابطهی خودش و یونگی بود.
راستی چند وقت گذشته بود؟
مثل یه سال میومد.انگار اون روزی که داشت تعقیبش میکرد، اون لحظهای که موقعی فرار بهش برخورد کرد، همه و همه اش انگار خیلی دور بودن.
حالا که نگاه میکرد اونا خیلی مدت کمی دوست پسرهای رسمیهم دیگه بودن، ولی از همون اولشهم رابطهی اونها شبیه دوتا دوست نبود.
چون محض رضای فاک کدوم دوستی دوستش رو مارک میکنه؟
دستی روی جایی که یونگی همیشه مارک میکرد کشید، این که دیگه اون کبودی خوشرنگ اونجا نبود آزار دهنده بود.
هرچند برای حس لبهاش فقط کافی بود چشمهاش رو ببنده و اون لمسها رو به خاطر بیاره.
_____________________________جونگ کوک دوباره داخل خونه برگشت و مادرش با تعجب بهش نگاه کرد، "چی شد چرا برگشتی؟"
درحالی که با عجله کفش هاش رو در میاورد گفت، "واسه تهیونگ یه مشکلی پیش اومده باید برم پیشش.
ESTÁS LEYENDO
Him & I [YOONMIN,VKOOK]
Fanfic[Complete] "دنبالم نیا دال فیس ، تو پاکی و من از کثیف کردن چیز های پاک نهایت لذت رو میبرم." °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° "من کلا تو رو سه بار مست دیدم و هر سه بارش چیزی رو ازم دزدیدی اولین بار اولین بوسم و سومین بار باکرگیم." "دومین بار چی دزدیدم...