⭐part33⭐

2.6K 574 100
                                    

یک ماه از اون روز گذشته بود
دقیقا یک ماه، یک ماه از وقتی که جیمین از ادامه دادن رابطه اش با یونگی ناامید شده بود میگذشت.

از وقتی به این نتیجه رسیده بود که باید از هم فاصله بگیرن چون رابطه‌ی اون ها آینده‌ای نداره خیلی چیزها تغییر کرده بود.

از جمله رنگ موی هردوشون، جیمین فردای اون روز با تهیونگ برای رنگ موهاش رفته بود و موهاش رو کاملا سیاه کرده بود، حتی تهیونگ هم نتونسته بود مانع این قضیه بشه.

و یونگی دیگه موهاش رو رنگ نکرده بود، جیمین از گروه موسیقی مدرسه انصراف داده بود تا حتی توی تمرینات هم همدیگه رو نبینن.

دیگه حتی وارد کافه تریا هم نمیشد تا مبادا یونگی اونجا باشه، دیگه هیچ جا اسمی از یونگی برده نمیشد چون آخرین باری که جیمین اسمش رو از زبون یکی شنید چنان زیر گریه زد که جونگ کوک و تهیونگ به سختی تونستن آرومش کنن.

یونگی مثل دیونه‌ها پرپر میزد تا حداقل بتونه نمای کوچکی از جیمین داشته باشه اما جیمین ظالمانه حتی تصویرش رو هم از اون دریغ میکرد درحالی که خودش همیشه درحالی که قایم شده بود پسر بزرگتر رو دید میزد.

تهیونگ با دوتا سینی که توی دستش بود سمت میزی رفت که جونگ کوک پشت اون نشسته و روی کتاباش خیمه زده بود.

سینی غذای اون رو جلوش گذاشت و خودش کنارش نشست، "باز چی شده داری کتابات رو میخوری؟"

"زنگ بعدی امتحان فیزیک دارم تو خونه هم فقط دو دور خوندم."

کولایی که تهیونگ داشت میخورد توی گلوش پرید، "لعنتی تو خونه دوبار خوندی و الان این مدلی هستی؟"

جونگ کوک مثل این حتی نشنید تهیونگ چی میگه فقط ساندویچش رو از توی سینی برداشت و درحالی که با مدادش به جون یه مسئله افتاده بود گاز بزرگی بهش زد.

تهیونگ فقط چشماشو چرخوند و به ادامه ی ناهارش رسید، تو این یک ماهی که جیمین و یونگی جدا شده بودن اون دوتا خیلی زمان پیش میومد که کنار هم باشن، تهیونگ دیگه پیش رفیقای قدیمیش نمیرفت و اکثرا پیش جونگ کوک میشست و وقتی جونگ کوک پرسید که چرا اینطوری میکنه کوتاه گفته بود که ترجیح میده پیش یه آدم واقعی باشه تا یه مشت پاچه خوار.

جونگ کوک بعد کلی خط خطی کردن ساندویچ و مدادشو هم زمان روی میز پرت کرد و سرش رو به صندلی تکیه داد، "از این مسئله هیچی نمیفهمم."

بعد خیلی یه هویی سمت تهیونگ برگشت و چشماشو درشت کرد و سعی کرد وارد مود " تا توانی مظلوم باش " بشه، "ته ته؟"

تهیونگ با چشمای درشت شده از این لحن و لقب جدید سمت جونگ کوکی که شبیه بچه خرگوش هایی که هویجشون رو ازشون گرفتن شده بود برگشت.

اب دهنشو قورت داد، "چی شده؟"

جونگ کوک چشماشو درشت تر کرد، "تو ارشد منی دیگه؟ این مسئله رو بهم توضیح بده."

Him & I [YOONMIN,VKOOK]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora