⭐️part3⭐️

5.2K 974 54
                                    


"اوه.نه نه نه نه نه اصلا نمیشه من واقعا نمیتونم."

"هی بیخیال اوپا به خاطر من."

"اما من صدام جدا افتضاحه نمیتونم برای بند مدرسه بخونم."

"یااااا جیمین دیگه داری اعصاب خورد کن میشی تو صدات عالیه کافیه فقط بیای بخونی."

"چی کار باید بکنم که بی خیال شی؟"

دختر که موهای صورتی_ارغوانی رنگشو از پشت دم اسبی بسته بود کمی خم شد و چشماشو درشت کرد.

"تو دیگه چه جور اوپایی هستی اخه ادم دلش میاد حرف خواهرش رو اونم نه هر خواهری، من رو زمین بزاره؟"

جیمین یکم بهش نگاه کرد ولی دختر از رو نرفت.

"چرا منو و تو فامیلیم؟"

دختر لباشو یکم بیرون داد و به حالت تفکر در اومد.

" شاید به خاطر این که تو خیلی خوش شانسی."

"یکی طلبم هیون را باید جبران کنی."

و از کنار دختر رد شد که صدای جیغ شادی و بالا پایین پریدنش رو میشنید.

هیون را دختر دایی جیمین بود و چون تک فرزند بود و جیمین همیشه همبازیش بود اون رو برادر خودش میدونست.

امروز جیمین وقتی هیون را سمتش میومد حدس میزد خبرایی شده چون اون دختر توی مدرسه چندان سراغی از جیمین نمیگررفت.

ولی هیچ وقت تصور نمیکرد ازش بخواد به گروه موسیقی مدرسشون بپیونده.

صدای هیون را رو شنید که از پشتش داد میزد که زنگ ناهار باید بیاد سالن موسیقی.

لبخندی زد و سمت کلاس بعدیش که بیولوژی بود رفت.

°•∞•°°•∞•° °•∞•°°•∞•° °•∞•°°•∞•° °•∞•°°•∞•° °•∞•°°•∞•°

جیمین با استرس و کمی هیجان جلوی در سالن موسیقی ایستاده بود و برای در زدن تردید داشت.

اون و تهیونگ از چهارده سالگیشون موسیقی کار میکردن و تهیونگ پیانو و جیمین گیتار میزد و میشد گفت خیلی خوب هم میزد.

ولی الان قرار نبود وارد اون سالن بشه و برای گیتار زدن تمرین کنه، قرار بود به عنوان وکالیست اونجا بخونه.
و این کار برای جیمینی که تقریبا از صداش متنفره قرار بود سخت باشه.

دوبار در زد و بعد در رو باز کرد و وارد سالن شد .

همه ی اعضای گروه اونجا بودن و داشتن ساز هاشون رو کوک میکردن، هیون را گیتار ، چانیول درام ، میرا گیتار الکتریک و پیانو رو هم......

جیمین با چشمای از حدقه بیرون زده به پسر سیاه پوشی که داشت کوک پیانو رو تنظیم میکرد زل زد.

حتی فکر این که ممکنه یونگی پیانو بزنه هم به ذهنش نیومده بود.

"به به وکالیست اصلیمونم اومد چه خوب."

Him & I [YOONMIN,VKOOK]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora