Part1

5.4K 706 45
                                    

اجوما- لطفا بیاید پایین خودتونو زخمی میکنید ارباب

جیمین-بیخیال اجوما تورو خدا منو ارباب صدا نکن

اروم از درخت پایین اومد و پیش پیرزن رفت

جیمین-اجوما امشب نه سالم میشه

پیرزن لبخند گرمی به پسرکی که رو به روش بود زد

اجوما-بله ارباب امشب مشخص میشه هِتای شما چیه؟

جیمین-بیخیال اجوما شاید اِتا باشم مثل شما من دوست دارم اِتا باشم

پیرزن -ارباب اِتا ها همیشه فشار جامعه رو تحمل میکنن شما نباید اینو بخواید

جیمین-درسته اما شما و من اینجا تنهاییم پس دلیل نداره که بترسم اِتا باشم یا یوتا فرقی نداره

پیرزن با نگاه ترحم امیزی به پسر کوچولوی هشت ساله جلوش نگاه کرد

اجوما-ارباب لطفا بیاید بریم تو خونه

جیمین-اجوما ارباب صدام نزن

اجوما-چشم جیمین شی

جیمین-اخیش بهتر شد

پیرزن ریز خندیدو دستشو تو موهای قهوه ای و ابریشمی جیمین تکون داد و اونو برد تو کلبه ای که تموم این هشت سال اونجا بودن وسط جنگل ممنوعه

جیمین-اجوما واسم داستان بگو تا خوابم ببره

اجوما-اممممم ارباب بهتره امشب زودتر بخوابید چون هِتاتون فراری میشه

جیمین-اجوما من از هیجان خوابم نمیبره

پیرزن خندیدو کنار پسر بچه شیطونش دراز کشید

اجوما-خب داستان ما واقعیه داستان میلیون ها سال پیش که ادما متوجه شدن هیچ قدرتی ندارن و نمیتونن زندگیشونو پیش ببرن پس پنج نفر تصمیم میگیرن و وارد جنگل سیاه میشن اونجا با پنج جواهر ملاقات میکنن و با اونا حرف میزنن پنج جواهر هم بعد از مطمئن شدن از خلوص نیت اون ها با اونها قرارداد میبندن و به بقیه مردم اجازه میدن که با حیوونای دیگه قرار داد ببندن مردم با حیوونا قرارداد میبندن و بعد از اون هر انسان هتای خودشو داشت

جیمین-اجوما پس اِتا ها چطوری به وجود اومدن

اجوما-ارباب بعد ازگذشتن یکی دو نسل انسان ها قبل از تولد قراردادشونو میبندن و هتا هم توی نه سالگی ظاهر میشه

جیمین-یعنی الان ادمایی هستن که پنج جواهر هتاشون باشه

اجوما-فقط اژدهای سیاه که خیلی وقته با کسی قرارداد نبسته

جیمین-چرا

اجوما- صد سال قبل یه جنگ بزرگ موجب از بین رفتن تمامیه مردم جنگل سیاه میشه و از اون به بعد اسم جنگل سیاه به جنگل ممنوعه تغیر میکنه این باعث عصبانیت اژدهای سیاه میشه و از اون موقع به بعد با کسی قرارداد نمیبنده

Survivor Where stories live. Discover now