جیمین-خب منم میشنوم
یونگی-من میخواستم ...اه لعنت بهت
با صورت قرمزش مشتی به بالشت نامجون زدو دست جیمینو کشیدو باهم بیرون رفتن
یونگی-خب اینجا جای بهتریه
جیمین-چته یونگی؟منو از خونه بیرون اوردی واسه چی
یونگی-دوستت دارم
جیمین-ا...چ ....اییییی یونگی انقدر یهویی نگو
یونگی-میخواستم یاد بگیرم که چجوری ...
انگشتاشو بهم میچسبوند
جیمین-کافیه توضیح نده یعنی تو با خاطر من داشتی پورن نگاه میکردی؟
یونگی معصومانه سرشو تکون داد
جیمین-بیخیال تو برعکس دوستت خیلی سربه راهی
یونگی-جیمین توهم قرمز شدی
جیمین مشتشو تو سر یونگی کوبوند
جیمین-نباید بشم تو لعنتی هر وقتی که گیر میاری بهم میگی عاشقمی امشب به خاطرم پورن دیدی و منو خودتو جای اون دو نفر تصور...
با کوبیده شدن لبای یونگی رو لبای پف دارش ساکت شد یونگی اروم بوسه ای روی لباش نشوند
یونگی-نه من نگاه نکردم بهش
جیمین-چرا؟
یونگی-نمیتونستم
جیمین-خب برگردیم
مچ دستاش توی دست یونگی فشرده شد
یونگی-شرمنده من باید دیشبو تلافی کنم
جیمین-دیشب؟
یونگی-خب میخوام با غریزه مردونم پیش برم
جیمین-اینجا تو حموم عمومی متروکه؟
یونگی-اینجا هتلم نداره
جیمین-باشه بیخیال شب بخیر
یونگی-فکرشم نکن بزارم فرار کنی
دوباره دست جیمین رو کشید و به سمت تنها مسافرخونه ای که اون اطراف میشناخت دوییدن
جین-اوه یعنی یونگی میخواست یاد بگیره چجوری... چجوری
کمی سرخ شد یاداوری اولین و اخرین رابطه خودش با نامجون هنوزم یکمی ناراحتش میکرد و یکمی هم باعث ترسش میشد اما میدونست نامجون هم نیاز های خودشو داره که با وجود این ترس نمیتونه اونارو برای داداش کوچولوش برطرف کنه
نامجون-هی هیونگ به چی فکر میکنی
جین-هیچی خب بریم بخوابیم اون دوتا هرجا رفته باشن مجبورن امشبو کنار هم بخوابن شب بخیر هیونگ
جونگیون-حق باتوعه جین شب بخیر
نامجون-جین هیونگ
جین-هیسسس خوابن
نامجون به جونگ کوک و تهیونگ نگاه کرد
جین-بخواب جون بعدا با هم حرف میزنیم
نامجون دستشو دور کمر جین حلقه کرد و چشماشو بست که با سرو صدای هتا ها بیدار شد
گوریوم-اههههی برو اونور دیگه پرنده
ایکاروس -درست صحبت کن من هیونگتم
گوریوم-هیونگ بودنت به یه ورم جا ندارم بخوابم
نامجون-هیسسسس بخوابید
گوریوم-نامجون من جا ندارم بخوابم
نامجون-ای بابا بیا بغل من فقط خفه شو بزار بخوابیم
گوریوم-بی ادب وایسا اومدم
گوریوم سمت نامجون اومد و پیش اون دراز کشید
گوریوم-نامجون
نامجون-هوم؟
گوریوم-جیمین کجاست
نامجون-یونگی بردش یه جایی
گوریوم-اها هیچی شب بخیر
نامجون-شب بخیر
و پشت به گوریوم خوابید چند لحظه ای گذشت
گوریوم-نامجون
نامحون نچی کرد و روش رو برگردوند
نامجون-چیه؟
گوریوم-وقتی جونگ کوک دوقلو باردار شه شکمش چقدر میشه
نامجون-تو منو چی فرض کردی ها؟متخصص زایمان؟
گوریوم-درس میخونی متخصص زایمان میشی
نامجون-شب بخیر گوریوم بخواب
گوریوم-باشه باشه خفه میشم و زیپ دهنمو میبندم شب بخیر نامجون
......................................................................
خب این پارت کمه ولی منظور دار کمه😎😎منتظر اسمات یونمین باشید=*)
YOU ARE READING
Survivor
Fanfiction-مشکلی ندارم چیزی که الان مهمتره اینه که با این جادو چیکارکنیم -میشه باهاش جنگید -چطوری ؟ -بازمانده ژانر:فانتزی،اسمات کاپل:یونمین،ویکوک،نامجین وضعیت:کامل شده