Part11

2.3K 483 43
                                    

تهیونگ-جونگ کوک

جونگ کوک-بله

تهیونگ-نمیخوای ولم کنی

منتظر به دست جونگ کوک که دور کمرش حلقه شده بود اشاره کرد

جونگ کوک-فکر کردم گفتی دوست داری پیش هم باشی

گلوشو صاف کردو سعی کرد نفس عمیقی بکشه

تهیونگ-منظورم این نبود که ...

به قیافه مظلوم پسر کوچگتر نگاه کرد که بهش اویزون بود نگاه کرد

تهیونگ-میخوام بشینم ولم کن دیگه

جونگ کوک-چی

تهیونگ-میخوام جلوس کنم

جونگ کوک-چیکار کنی جیمینو بکنی؟؟؟

تهیونگ-هیسسسس این چه حرفیه بچه

به کل بچه های کلاس که با چشمی گرد به دو پسری که مث عاشقا همو بغل کرده بودن نگاه میکردن لبخند الکی زد

جونگ کوک- بگو چی گفته

تهیونگ-گفتم بتمرگ

با داد تهیونگ جونگ کوک حلقه دستشو شل کرد

جونگ کوک-بی جنبه

تهیونگ نمیدونست که پسر پرحرف و کوالایی که همیشه بهش چسبسده همون جئون جونگ کوک سردوخشن باشه جونگ کوک سر جاش رفتو نشست

تانی-تهیونگ اون ناراحت شد

تهیونگ-اینا همش به خاطر اونه

تانی-جونگ کوک اینجوری بود ولی به دلایلی اون موقع...

با اومدن یئونجی سر کلاس تانی ساکت شدو اروم سرشو روی دستاش گذاشت تا بخوابه

یئونجی-خب بچه ها امروز بعد از تایم مدرسه جلیپسه گروه هاست که خب برای مسابقست ولی میخوایم برای اینکه هماهنگیتونو امتحان کنیم ازتون یه تحقیق بخوایم میتونیو تا زمان جلسه رو موضوع تحقیقتون فکر‌کنید خب کیم هیون شروع کن به خوندن

کیم هیون-در اواخر صده پیشین مردم جنگل سیاه تصمیم گرفتن تا از دستورات دولت سرپیچی کنن و این باعث خشمگین شدن دولت شد و در اخر همه ان ها قتل عام شدن و حق ورود به جنگل سیاه به کسی داده نشد

یئونجی-کافیه خب صد سال پیش وقتی که یکی از مردم جنگل سیاه مشغول مبارزه با دولت مستبد اون موقع شد علاوه بر اینکه اودش و خانوادشو کشتن حتی همه مردم جنگل سیاه که ما الان بهش میگیم جنگل ممنوعه رو هم کشتن و حتی یه نفرهم باقی نموند به خاطر همین اژدهای سیاه نیروی خودشو از انسان ها گرفت و اعلام کرد تا شخص مورد اعتمادش رو که خون مردم جنگل سیاه تو رگاش باشه رو پیدا نکنه بر نمیگرده

Survivor Where stories live. Discover now