صبح پسرا با سرو صدای نابودی بلند شدن
نامجون-چه خبرهههه
بلند شدو بع لوسی که یه دست لباس لی پوشیده بود نگاه کرد
نامجون-چته؟میشه بپرسم چرا چشماتو بستی؟
لوسی-من ادم چشم پاکیم گفتم شاید بدون لباس بخوابید((جون سه تا عمم))پاشید دیر شده باید بریم شکار
جیمین- شکار چی؟؟
لوسی-شکار اژدهای سیاه جیمین شی
نامجون-خدا بخیر بگذرونه نکنه ابجو های توی یخچال هتلو خوردی تفش کن اَخه
جیمین-هیونگ اذیتش نکن منظورت چیه ؟؟
لوسی-میفهمونم بهتون
دقایقی بعد اتاق جلوه های ویژه
جیمین-نه چشماش لیزر داشته باشه
جونگ کوک-از دهنش اتیش بیاد
جین-هم قد نامجون بپره
هوسوک-طوسی ترش کن
تهیونگ-چشماش ابی تر باشه یالاشم بهم ریختع
نامجون نگاهی به تنها کارمند اتاق جلوه های ویژه کرد که مث یه قطحی زده بدبخت بهشون نگاه میکرد انداخت
نامجون-چه خبرتونه کل اتاقو گذاشتید رو سرتون اینجا ما فقط یه نفر داریم و همتون تو دهنشید فقط بگید داستان چیه هی تو کارگردانی مگه نه بگو اول حیوون کدومشونو بکشه
لوسی-اهم خب من ترجیح میدم از یونگی و جیمین شروع شه
نامجون-تو لیدری چیزی بشی گروه رو میفرستی هوا
لوسی-اهوم قبول دارم
نامجون-من برم نوبت منه که بگم برام بکشتش
لوسی-فایتینگ
دوساعت بعد طرح های پنج جواهر و هتاهای جین و هوسوک اماده بود
جین-خب بعدش
لوسی-خب باید یکم اموزش رزمی ببینید برای صرفه جویی در بودجه استاد جونگ کوک بفرمایید اموزش بدید
YOU ARE READING
Survivor
Fanfiction-مشکلی ندارم چیزی که الان مهمتره اینه که با این جادو چیکارکنیم -میشه باهاش جنگید -چطوری ؟ -بازمانده ژانر:فانتزی،اسمات کاپل:یونمین،ویکوک،نامجین وضعیت:کامل شده