خب این پارت پارت ویژس و ربطی به داستان نداره یه جورایی جنبه فان داره همین:*)
با تعجب به اسکرین گوشیش نگاه میکرد که به یه پارت مخصوص رسید
((جیمین به تهیونگو جونگ کوک نگاه میکرد که تو بغل هم بیهوش شده بودن))
جین-خوب این کاره هروزشونه بیست چهار ساعته تو باسن مبارک همدیگن ناسلامتی ویکوکن
(( بعدش به ساعت مچیش نگاه کرد
جیمین-دیگه بسه ساعت سه شد))جین-عجبا جیمین تا ساعت سه بیدار بمونه مگه اینکه اخرین روز عمر من باشه
((کتابو روی میز جلو مبل ها انداخت و به سمت تخت خوابش رفتو رو تختیه مشکی رو کنار زد که صدای کوبیده شدن در اومد))
جین-درو باز نکن جیمین حتما فهمیدن تو کی هستی اومدن بکشنت درو باز نکن
((تهیونگ-کیه این وقت شب
همین که جیمین درو باز کرد یه جسم مشکی رنگ پرید تو بغلش))جین-یا بنگ شی هیوک پی دی نیم بکششش بکششش جیمین بکششش
یونگی-هیونگ خوابم
جین-خواب اخرت باشه الهیی جیمین داره میمیره تو میگی خوابم
دوباره چشماشوبه اسکرین گوشیش دوخت
((جیمین-جین هیونگ ساعت سه ...))
جین-اوا من بودم=*)دستت روم بلند شه پارت میکنم پارک جیمین
((صدای گریه جین بلند شد))
جین-الهییی فدات شم گریه نکن ورد وایلد هندسامم گریه نکن جین فدات شه
((تهیونگ-اتفاقی افتاده ؟))
جین-نه مرض دارم همینجوری گریه میکنم خوب حتما یه چیزی شده
((جین-درد دارم جیمین
جیمین-برو بخواب ته
جیمین همونطور که جین تو بغلش بود سمت مبل رفت و اونو نشوند که جین از درد ناله ای کرد))جین-چه بلایی سرم اومده وردوایلد هندسام چت شده
((جیمین-هیونگ چی شده کسی اذیتت کرده
جین-نامجون))جین-خودم پارش میکنم عزیزم
((جیمین-نامجون چی بازم نامجون اذیتت کرده
تهیونگ که خوابش پریده بود پتو مشکیو رو روی تن جونگ کوک کشید))جین-تهیونگمون جنتلمنه جنتلمنه
یونگی-هیونگ خوابیدم
جین-زهرمار دارم فیک میخونم نمیبینی
((در حالی که از بین تانیو و گوریوم میپریدبه سمت مبل ها رفت و در اخر پیش اون دوتا روی مبل نشست
جین-نامجون بهم...))جین-بهت زور گفته؟؟شکلاتتو ازت گرفته دست به زن داشته
((بازم گریش شدت گرفت))
YOU ARE READING
Survivor
Fanfiction-مشکلی ندارم چیزی که الان مهمتره اینه که با این جادو چیکارکنیم -میشه باهاش جنگید -چطوری ؟ -بازمانده ژانر:فانتزی،اسمات کاپل:یونمین،ویکوک،نامجین وضعیت:کامل شده