جونگ کوک-ته
تهیونگ-هوم
جونگ کوک-فقط ما موندیم
تهیونگ-چی؟
جونگ کوک-ته جیمین و یونگی باهم سکس داشتن جین هیونگو نامجونم همینطور
تهیونگ-خب
جونگ کوک-خب منم میخوام
تهیونگ زد زیر خنده دستشو دور بازوی جونگ کوک حلقه کرد
تهیونگ-فعلا زوده کوک
جونگ کوک-باشه
در حالی که لباش اویزون بود از تهیونگ دور شدو به سمت گوشیش رفتجونگیون-تو فکری
جونگ کوک-نیستم
جونگیون-جونگ کوک کسی که فکر میکنه چجوریه؟
جونگ کوک-حواسش پرته
جونگیون-گوشیتو برعکس گرفتی دستت
جونگ کوک-اه
جونگیون-خب این اه معنی خوبی پشتش نداره درست میگم؟
جونگ کوک-چند وقت پیش تو مدرسه یکی از پسرای مدرسه گفت که دوست دخترش براش تکراری شده و به نظرش جلف میاد در حدی که حاضر نیست ببینتش چه برسه باهاش سکس داشته باشه
جونگیون-واسه دختره ناراحتی؟
جونگ کوک-نه چون احساس میوکنم واسه تهیونگ تکراری شدم
جونگیون-فکر نکنم چون دیشب تهیونگ وقتی خواب بودی بد داشت باهات کیف میکرد هی بوس هی ناز حالمون بهم خورد
جونگ کوک-ولی بین دوستامون ما دوتا فقط باهم کاری نداشتیم
جونگیون-خودتون باید حلش کنید داداش کوچولو
جونگ کوک-هیونگ مطمئنی من و ته باهمیم تو اینده
جونگیون-خودت خوب میدونی که اینده ای که من دیدم با انتخابایی که شما میکنید قابل تغیره
جونگ کوک -یعنی چی یعنی منو ته تهش باهم نیستیم
جونگیون-شاید دیگه هیچکی با اون یکی نباشه داداش کوچولو بستگی داره که اون نیرو چقدر قوی باشه
جونگ کوک بغضشو قورت داد
جونگ کوک-هیو..هیونگ یعنی من دیگه ..
جونگیون-بیخیال داداشی به نیمه پر لیوان کن اینکه تو دیگه مجبور نیستی مدرسه بری
در اتاق جونگیون با شدت باز شد
جیمین-جونگ کوک بیا هوسوک هیونگم اومده میگه باید برگردیم مدرسه
جونگ کوک متعجب به برادرش نگاه کرد
گوریوم-چقدر چشت شوره پسر ای کاش دوتاییشونو ازت میگرفتم
جونگیون اخمی کرد و همراه جونگ کوک رفت تو حیاط
هوسوک-حتما تو برادر جونگ کوکی من برادر جیمینم
جونگیون-خوشحال شدم از دیدنت جونگیونم
هوسوک-جئون جونگیون تو کلاس سه اتا ها درس میخوندی
جونگیون-خوب منو یادته
هوسوک لبخندی به دوست قدیمیش زد
جیمین-شماها همو میشناسید؟؟
هوسوک-اهوم جونگیون هنوزم مث اون موقع ها زور داری؟
جونگیون-فک نکنم خیلی وقته بدنمو تکون ندادم خشک شدم
هوسوک-بهتره از خشکی درای بد به کمکت احتیاج داریم
جونگیون-فکر کنم بدونم چه خبره
هوسوک-همتون وسایلاتون رو جمع کنید برمیگردی
جونگ کوک-هیونگ تو هوسوک هیونگو از کجا میشناسیهوسوک-گاهی وقتا اتا ها واسه کارایی بجز کارگری ساخته شدن جونگ کوک
همه متفرق شدن تا وسایلاشونو جمع کنن
-بله قربان دارن برمیگردن مدرسه
-...
-پس هدف بعدیمون جونگ کوکه؟
-...
- چی؟من فک کردم اونه
-...
-چشم
......................................................................
پارتی کم اما نگران کننده=)قرار سر یکی یه بلایی بیاد!ها ها ها
کی انقدر سریع شد ۱kووت ؟؟؟خب قسمت بعدی بازم قسمت ویژست مرسی که هوای سروایورو دارید😍
YOU ARE READING
Survivor
Fanfiction-مشکلی ندارم چیزی که الان مهمتره اینه که با این جادو چیکارکنیم -میشه باهاش جنگید -چطوری ؟ -بازمانده ژانر:فانتزی،اسمات کاپل:یونمین،ویکوک،نامجین وضعیت:کامل شده