Part3

3K 565 21
                                    

لبای جیمین با تعجب باز شده بود

دوسان-هی تو ادم

اسمایل-یوتای من اسم داره هوسوک

دوسان-همون چقدر میتونی به جیمین کمک کنی

اسمایل-اون همه کارها رو بلده

دوسان-چطور میتونی اینو بگی

اسمایل-یه ارزو باعث شد من همه مهارتای لازم هتا داری رو همراه با یه کتابچه راهنما بهش بدم

دوسان-تو چیکار کردی هاپو

اسمایل-کار بدی نکردم مارمولک اون الان همه تکنیک های ممنوعه رو هم بلده و باید اونارو به یوتا کوچولوی تو هم یاد بده

دوسان-حرفی نمی مونه

۶سال بعد

جیمین-هیونگ بلند شو صبح شده

هوسوک-بزار بخوابم جیمین صبحانه رو اماده کن من میام

جیمین اروم از شکم هوسوک پایین اومد و به سمت اتاقش که معمولا تنها کاربردش نگه داری وسایل جیمینه رفت

جیمین-دوسان

صدای اژدها بلند نشد

جیمین-هی دوسان من دارم میرم یه دوش بگیرم

دوسان-خب میگی چیکار‌کنم

جیمین-بد نیست تو هم بری یه دور این اطراف بزنی واسم خبر بیاری

اسمایل-میدونی چیه جیمین همیشه از خدا واسه یه چیزی ممنونم

جیمین ریز خندید و با دستش موهای اسمایل مرتب کرد

جیمین-صبح بخیر اسمایل و اون چیه؟

اسمایل-اینکه مارمولکت نامرئیه وگرنه تو خونه جا نمیشد

دوسان-میخوای جزغالت کنم هاپو

جیمین-دعوا کافیه من میرم دوش میگیرم جایی رو بهم نزنید هوسوک هیونگم بیدار نکنید دیشب تا صبح سرکار بود

اسمایل-یه جوری میگی انگار تو معدن کار میکنه

دوسان-دوتا ابمیوه رو ریختن تو یه لیوان و یکم تکون دادمو یکم دلبریو منم بلدم

اسمایل-دقیقا

جیمین سرشو با تاسف براشون تکون داد و رفت تو حموم لباساشو دراورد و اب حموم رو تنظیم کرد و اجازه داد که اب تن کوفته از تمرین دیروزشو اروم کنه دستشو لای موهای قهوه ایش برد و گذاشت خیس بخورن وقتی دوش گرفت از حموم بیرون رفتو یه استین کوتاه سفید و یه شلوارک خاکی پوشید رفت سمت اشپزخونه و برای خودشو هیونگش یه صبحانه مفصل اماده کرد

هوسوک-تمومش کنید با دوتاتونم

دوسان-برو بابا الان تکلیف منو جیمین باید مشخص بشه

Survivor Where stories live. Discover now