_هنوز خوابه؟
یورا با تعجب از چانیول پرسید. چانیول با ناراحتی سرش رو تکون داد و کانال تلوزیون رو عوض کرد.
جونگین هروقت ناراحت و غمگین می شد، فقط می خوابید. حتی گاهی آب هم نمی خورد. فقط می خوابید تا ناراحتی هاش رو حس نکنه.
و این راهی بود که یورا و چانیول می فهمیدن مشکلی وجود داره.
هرکس توی اون جمع سه نفره ناراحت بود، دو نفر دیگه زود می فهمیدن و اگر اون ناراحتی شدت می گرفت، دو نفر دیگه هم ناخوداگاه ناراحت می شدن.و چانیول هم اصلا خوشحال نیست.جونگین ناراحت بود. توی راهی که هنوز اون و طی نکرده بود شکست خورده بود.
و چانیول داشت از کیونگسو متنفر می شد. شاید واقعا تقصیر کیونگسو نیست. ولی چانیول تحمل درد کشیدن جونگین رو نداشت.
جونگین کیونگسو رو می خواست؟پس چان براش میاوردش.
و هیچ چیز هم جلودارش نبود. حتی تنفرش نسبت به کیونگسو.پس تصمیمی گرفت. چیزی که اگر خوب پیش می رفت به جونگین کمک می کرد.
اون باید با کیونگسو حرف می زد.
پس این شد که یکجا کیونگسو رو تنها گیر اورد و کشوندش یه جای خلوت._یاااااا ! تو کی هستی؟!ولم کن!!!
_شششش!اینقدر وول نخور می خوام باهات حرف بزنم.
پسر بلندتر سعی کرد صداش رو پایین نگه داره.
_چی می خوای بگی؟من حتی تو رو هم نمی شناسم.
_فقط دهنت رو ببند و گوش کن!
_تو حق نداری به من بگی چیکا_
دست های بزرگ و قدرتمند چان روی دهن کیونگسو نشست. پسر کوچکتر سعی کرد با تکون خوردن و دست و پا زدن از چنگ چانیول در بیاد اما زور چانیول در برابر پسر ریزه میزه ای مثل اون خیلی بیشتر بود.
_خوب گوش کن ببین چی میگم. جونگین همه چیزه منه. تحمل ناراحتیش رو ندارم. باید بدونی که خیلی دلم می خواد اون صورت کوچیکت رو توی مشتم خورد کنم. ولی فعلا قصد این کار و ندارم.
چانیول که دید چشمای کیونگسو گرد شده و رنگش پریده ، سیلی ای توی ذهنش به خودش زد.
احمق الانه که سکته کنه!با این حرفت دیگه عمرا نزدیک جونگین بشه!
سعی کرد گندش رو جمع و جور کنه چون خیلی وقتا صداقت جواب نمی ده مخصوصا وقتی افکارت سادیسمی هست.
_خب ببین...می خواستم بگم که جونگین تو رو صادقانه دوست داره.تو چطور می تونی عشق پاک اون رو مسخره کنی؟! مگه همجنسگرایی چشه؟تا زمانی که عشق هست جنسیت معنا نداره!
کیونگسو نفسش بند اومده بود. اون دراز احمق انگار قصد نداشت دهنش رو ببنده و دستش رو از روی صورت کیونگسو برداره. کیونگسو چاره ای نداشت ولی باید این کار و می کرد.
YOU ARE READING
𝑯𝒂𝒑𝒑𝒊𝒏𝒆𝒔𝒔 𝑷𝒓𝒐𝒋𝒆𝒄𝒕 | 𝒄𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅✔️
Romance🎈ژانر:فلاف ، زندگی روزمره ، رومنس 🎈نویسنده: رز🌹 🎈خلاصه:پارک چانیول بعد از مرگ خواهر دوست داشتنی اش ، پارک یورا، و مادرش دچار یک افسردگی شدید میشه. اون دیگه چال های بامزه اش رو نشون کسی نمیده، دیگه شیطنت نمی کنه ، کسی دیگه صدای قهقهه های از ته دل...