#10

2K 515 210
                                    

-چان؟

-همممم؟

-امروز روزه اولیه. بیا...بیا فقط شاد باشیم ! به چیزی اهمیت نده. به حال خودت باش انگار که هیچ چیزی توی دنیا نمی تونه محدودت کنه و جلوی پاها وایسه . بیا امروز همه ی قوانین رو بشکونیم!

سر چانیول از روی میز جدا شد و با تعجب به بکهیون نگاه کرد

این بچه چی می گفت؟

بکهیون دفتر رو جلوی چانیول سر داد و مداد رو خیلی آروم کنار فنجون قهوه ی چانیول گذاشت.

-اگر یکم...فقط یکم زندگی ات واست ارزش داره و حتی اگر فقط یک کوچولو امید داری ، این دفترچه و دوربین رو بردار ، برو خونه و تمام اون دیوارهای غمی که برای خودت ساختی رو بشکون.
تجربه هات از شادی و چیزهای جدیدی که یاد گرفتی رو توی اون دفترچه بنویس.

بکهیون به آرومی به چانیول گفت و دوربین رو به سمت پسر حیرت زده گرفت.

چانیول حق داشت با چشم های بزرگ به بکهیون زل بزنه. نا سلامتی اون بچه یه پاپی زبون نفهم بود. نه یک انسان ! پس برای چی الان داشت مثل آدمیزاد رفتار میکرد؟

چانیول با تردید دفترچه و دوربین رو توی کوله اش گذاشت و خواست کیف پولش رو دربیاره که بکهیون مانعش شد و فقط بهش گفت که زودتر بره خونه.

چانیول هم درحالی که هنوز از تغییر فاز بکهیون در تعجب بود از کافه بیرون زد و به سمت خونه اش حرکت کرد.

بکهیون با لبخند دوباره روی صندلی اش نشست  با نی داخل لیوانش بازی کرد.

کاش چانیول خوب بشه. اون غول سکسی حقشه که شاد بمونه. امیدوارم مفهوم واقعی پروژی شادی رو درک کنه.

بکهیون با خودش فکر کرد.

آهی کشید و به سرعت از جاش بلند شد تا هزینه رو حساب کنه. 

اون خوشحال بود. بالاخره نقشه هاش هرچند با یه عالمه دردسر و سوتی های ضایع داشتن نتیجه می دادن. 

اون قراره کسی باشه که به چانیول شادی میده. و شاید در آینده چانیول هم در عوض عشق رو به بکهیون بده.

لبخند بکهیون بزرگ تر و درخشان تر شد و درحالی که توی خیابون می چرخید و لی لی می کرد ، به آینده فکر کرد.

عشق چانیول جایزه ی خدا به خاطر کاره خوب بکهیون بود. و بکهیون حاضر بود براش صبر کنه. صبر می کرد تا چانیول شادی رو پیدا کنه. و بعد با جون و دل عشقی که می دونست تنها متعلق به خودش هست رو در آغوش می کشید.

خواست از خیابون رد بشه که دستی با شدت پشت گردنش رو گرفت.

-بیون بکهیون. کجا می خواستی بری؟

لبخند بکهیون خشک شد و با تته و پته برگشت و به فرد پشت سرش نگاه کرد.

-جناب مدیر...م...من...

𝑯𝒂𝒑𝒑𝒊𝒏𝒆𝒔𝒔 𝑷𝒓𝒐𝒋𝒆𝒄𝒕 | 𝒄𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅✔️Where stories live. Discover now