#25

1.9K 454 294
                                    

این کاور فوق کیوت از یکی از خوانده های
کیوت ترم هست dropofdreams
خواستم تشکر کنم بابت این هدیه ی خوشگل*-*

...................‌.‌.........

-چرا این دوتا همراهمون هستن؟

بکهیون با اخم به ماشین کیونگسو و دوست پسر هاتش که کتار ماشین چانیول حرکت می کرد ، نگاه کرد.

-چون همراهشون می خوایم بریم مسافرت.

-فکر می کردم تنهایی می خوایم بریم !

بکهیون غر زد و چانیول اهمیتی بهش نداد. همونطور که با یه دستش فرمون چرمی ماشین رو گرفته بود ، با دست دیگه اش شونه ی بکهیون رو گرفت و اون و از پنجره دور کرد.

-سرت و از پنجره بیرون نکن یکدفعه میفتی.

-من هر کاری دلم می خواد می کنم و به تو ربطی نداره مرتیکه ی دراز !

بکهیون دست چانیول رو پس زد و با قیافه ای که نشون می داد اصلا از حضور کایسو داخل مسافرت عاشقانه با دوست پسر عقب افتاده اش راضی نیست به چانیول نگاه کرد.

-قهر نکن دیگه. قراره کلی بهمون خوش بگذره.

-نمی خوامممم~

-فکر می کردم با کیونگسو دوستی.

-دوستیم....ولی دعوامون شده...

-خب فرصت خوبیه که آشتی کنید.

-تو نمی خواد برای من تعیین و تکلیف کنی درخت خنگ ! فقط من می تونم بهت دستور بدم ! 

-اوکی اوکی جوش نیار.

چانیول با خنده گفت و دوباره به جاده نگاه کرد تا تصادف نکنه. بکهیون که بیچخاطر قیافه ی خوشحال چانیول حرصی شده بود ، با اخم روی صندلی اش تکون خورد و یکی از پاهاش رو کوبوند روی پای چانیول که روی پدال بود و ماشین از جا کنده شد و با سرعت حرکت کرد.

-دیوونه داری چیکار می کنی؟

چانیول بالاخره تونست پای بکهیون رو از روی پدال و پای له شده ی بیچاره ی خودش جدا کنه و به سرعت کنترل ماشین رو به دست گرفت.

-دلت می خواد بمیریم؟

-من دلم نمی خواد بمیرم. دلم می خواد تو بمیری !

-چیشد یکدفعه؟ تو که عاشق این دوست پسر هات و جذابت بودی !

چانیول درحالی که فرمون رو می چرخوند با نیشخندی زد.

𝑯𝒂𝒑𝒑𝒊𝒏𝒆𝒔𝒔 𝑷𝒓𝒐𝒋𝒆𝒄𝒕 | 𝒄𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅✔️Where stories live. Discover now