این کاور فوق کیوت از یکی از خوانده های
کیوت ترم هست dropofdreams✨
خواستم تشکر کنم بابت این هدیه ی خوشگل*-*.............................
-چرا این دوتا همراهمون هستن؟
بکهیون با اخم به ماشین کیونگسو و دوست پسر هاتش که کتار ماشین چانیول حرکت می کرد ، نگاه کرد.
-چون همراهشون می خوایم بریم مسافرت.
-فکر می کردم تنهایی می خوایم بریم !
بکهیون غر زد و چانیول اهمیتی بهش نداد. همونطور که با یه دستش فرمون چرمی ماشین رو گرفته بود ، با دست دیگه اش شونه ی بکهیون رو گرفت و اون و از پنجره دور کرد.
-سرت و از پنجره بیرون نکن یکدفعه میفتی.
-من هر کاری دلم می خواد می کنم و به تو ربطی نداره مرتیکه ی دراز !
بکهیون دست چانیول رو پس زد و با قیافه ای که نشون می داد اصلا از حضور کایسو داخل مسافرت عاشقانه با دوست پسر عقب افتاده اش راضی نیست به چانیول نگاه کرد.
-قهر نکن دیگه. قراره کلی بهمون خوش بگذره.
-نمی خوامممم~
-فکر می کردم با کیونگسو دوستی.
-دوستیم....ولی دعوامون شده...
-خب فرصت خوبیه که آشتی کنید.
-تو نمی خواد برای من تعیین و تکلیف کنی درخت خنگ ! فقط من می تونم بهت دستور بدم !
-اوکی اوکی جوش نیار.
چانیول با خنده گفت و دوباره به جاده نگاه کرد تا تصادف نکنه. بکهیون که بیچخاطر قیافه ی خوشحال چانیول حرصی شده بود ، با اخم روی صندلی اش تکون خورد و یکی از پاهاش رو کوبوند روی پای چانیول که روی پدال بود و ماشین از جا کنده شد و با سرعت حرکت کرد.
-دیوونه داری چیکار می کنی؟
چانیول بالاخره تونست پای بکهیون رو از روی پدال و پای له شده ی بیچاره ی خودش جدا کنه و به سرعت کنترل ماشین رو به دست گرفت.
-دلت می خواد بمیریم؟
-من دلم نمی خواد بمیرم. دلم می خواد تو بمیری !
-چیشد یکدفعه؟ تو که عاشق این دوست پسر هات و جذابت بودی !
چانیول درحالی که فرمون رو می چرخوند با نیشخندی زد.
![](https://img.wattpad.com/cover/188524989-288-k412847.jpg)
YOU ARE READING
𝑯𝒂𝒑𝒑𝒊𝒏𝒆𝒔𝒔 𝑷𝒓𝒐𝒋𝒆𝒄𝒕 | 𝒄𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅✔️
Romance🎈ژانر:فلاف ، زندگی روزمره ، رومنس 🎈نویسنده: رز🌹 🎈خلاصه:پارک چانیول بعد از مرگ خواهر دوست داشتنی اش ، پارک یورا، و مادرش دچار یک افسردگی شدید میشه. اون دیگه چال های بامزه اش رو نشون کسی نمیده، دیگه شیطنت نمی کنه ، کسی دیگه صدای قهقهه های از ته دل...