?!?!?!
...........
حس خیلی بدی دارم....شاید چون در طی زمان نامشخصی اینجا گیر افتادم هرروز صدای گریه ها تکرار میشه......احساس میکنم قلبم تو آتیش میسوزه و دوباره احیا میشه...زمانی که احیا شد دوباره اون صحنه ها تکرار میشه....من و یه نفر که حتی به یادش نمیارم...باهم بودیم...همدیگه رو بوسیدیم و من ناپدید شدم...ینی ناپدید شدن اینطوریه؟!؟!ینی تا ابد قراره همینطوری بمونم؟!؟!ینی قراره هرروز اینا تکرار شه؟!؟البته ممکنه برای من سالها بگذره اما اون بیرون یه ثانیه هم نشه....آههه....اصلا از این وضع خوشم نمیاد....دوست دارم داد بزنم و از کسی کمک بخوام اما خب این دنیای افکار منه و کسی جز خودم درونش نیست...و علاوه بر اون قدرت تکلمم رو هم از دست دادم...حتی نمیتونم صدایی از خودم تولید کنم.......واقعا نمیدونم چه اتفاقی افتاده اما میدونم هرچی شده زیر سره اون پسره اس....اون منو به این روز انداخت...منو بازی داد تا ناپدیدم کنه...نمیخوام همچین اتفاقی بیوفته....من هنوزم....هنوزم میتونم زنده باشم مگه نه؟!؟قول میدم اگه برگردم انتقامم رو میگیرم...مگه برای این اینجا نیستم چون به عنوان یک فرشته شکست خوردم؟؟؟خب به عنوان یک شیطان برمیگردم.....و اونموقع است که همه میبینن که راجبم اشتباه میکردن....مخصوصا اون پسره....فقط امیدوارم زنده بمونه...چون من باید انتقامم رو بگیرم....وحشتناک ترین کابوسی میشم که تو عمرت دیدی....منتظرم بمون.....من برمیگردم...اما با باطنی متفاوت...ظاهرم تغییری نخواهد کرد....اما....باطنم...اینجوری تو نمیتونی بهم صدمه ای بزنی...چرا؟؟؟چون اونموقع خودم هم فکر میکنم که من هنوزم مثل یک فرشته خواهم بود.....هووووففف....فقط باید بفهمم چطور باید از اینجا برم بیرون.....
+هی....تو...با من کاری داشتی؟!؟!؟
+-+-+-+-+-+-+-+-+-
ببینید منظورم از شیطان خود اون چیزی که تو دین ما اومده نیست ها..منظورم گونه ای از موجوداته که این لقب رو بهشون دادن...مثلا دم دارن...شاخ...دندون های نیش و از این چیزا...اما نه شیطان واقعی ها...خواهشا قاطی نکنید
و اینکه امروز دو پارت اپ کردم...میدونم کوتاهه ولی لازم بود اینطوری باشه...در ادامه میفهمی چرا

YOU ARE READING
Bloody love
Fanfictionکاپل:یونمین کاپل های فرعی:ویکوک،نامجین،... (+من....من حتی به یاد نمیارم که چه کسی هستم.....همه جا تاریکه......نمیتونم چیزی رو ببینم....من به یه جفت چشم نیاز دارم تا راهنمای من بشن.....دست هایی که دستم رو بگیرن.......صدایی که بدونم تنها نیستم..... _...