.
.
.
.
.
.
.
.
.دست نم دارشو روی ته ریشای مرتب شدش میکشه و تیغ کفی رو توی سطل زباله میندازه، طره موی سیاه و لجبازی که که مدام روی پیشونیش سر میخوره رو با کلافگی کنار میزنه و از حموم بیرون میاد.
حرکت قطرات آبو روی پوست گندمگون و براقش حس میکنه و جلوی کمدش گره حوله ی سفید رنگشو از دور کمرش باز میکنه.
حوله روی زمین میوفته و زین بعد از پوشیدن باکسر و شلوار جین مشکیش با برداشتن دوبارش از روی زمین بالاتنشو خشک میکنه.
بلافاصله تیشرت جذب و مشکی رنگشو میپوشه و جلوی آینه مشغول حالت دادن به موهای اصلاح شدش میشه، کت تک سورمه ای رنگشو تنش میکنه و حلقه ی ظریف گوش و بینیشو میندازه، ساعتشو به دستش میبنده و با برداشتن سوییچ و گوشیش از اتاق بیرون میره.
.
.
.
.
.
.
.
.لو_میدونی که تنها بودنو ترجیح میدم...منظورم اینه که...!
یعنی تو واقعا خوشت میاد یکی از بازوت آویزون شه و مجبور باشی به جای خوردن مشروب و مست کردن بری وسط پیست و باهاش برقصی؟درحالی که دکمه های سرآستین پیرهن سفید رنگشو میبنده میگه و همزمان با آخرین جملش کت مشکیشو تنش میکنه
زی_خب...این به نظرم قشنگه
لو_چه قشنگی ای میتونه داشته...واو
قبل از اینکه بتونه جملشو کامل کنه در اتاق باز میشه و کارا که کاملا آماده به نظر میرسه بیرون میاد
ک_چطوره؟
لبخند میزنه و با حالت نمایشی دستشو به پایین پیرهن کوتاه مشکی رنگش میگیره و یکم رو به جلو خم میشه که موهای لخت و بلندش از پشت گوشش بیرون میانو توی صورتش پخش میشن.
زی_عاممم...باید بگم که تو...
لو_مالیک!هر چرت و پرتی که بهت گفتمو بریز دور
آروم زمزمه میکنه و سمت اون دختر قدم برمیداره
زین دهن باز موندشو میبنده و لباشو با حرکت زبونش خیس میکنه
ک_خیلی بد شدم؟
با توجه به ریکشن اون دوتا پسر با نگرانی و وسواس میپرسه و به لباسش نگاه میکنه
زی_بینهایت زیبا شدی عزیزم
با لبخند جذاب روی لباش میگه و پلکاشو به نشونه ی اطمینان بازو بسته میکنه
ک_ممنون
متقابلا لبخند میزنه و سرشو پایین میندازه
لویی با طمأنینه کنار کارا وایمیسه و با تکون دادن آرنجش بهش میفهمونه که دستشو دور بازوش حلقه کنه
ک_مگه قرار نبود منو زین پارتنر همدیگه باشیم؟
با گیجی میپرسه و به لویی نگاه میکنه

YOU ARE READING
Car Lover [Z.M]~[completed]
Fanfictionمعشوقه های اون پسر ماشین ها بودن اما از کجا میدونست میل به دست آوردن اون ال وی ان تک ساخت قراره به کجاها بکشونش؟ #1 - fanfiction #1 - ziammayne