3 month later
.
.
.
.
.
.[+خب آقای مالیک فکر میکنید بتونید به عنوان طراح اختصاصی شرکت پین یکم اطلاعات راجب اولین محصول شرکتتون به ما بدین؟
دختر لوندی که موهای بلوندش تا روی شونه هاش راه پیدا کردن با شیطنت میپرسه و یکی از پاهاشو روی پای دیگش میندازه جوری که به خاطر پوشیدن دامن جین کوتاهش قسمت بیشتری از پاهای برهنه ش مشخص میشن
زین از سوال غیرمنتظره ای که شنیده کوتاه میخنده و پشت انگشت شستشو چندبار بالای ابروش میکشه
زی_فکر میکردم آقای پین راجب این موضوع اطلاعات کافی رو دادن!
با توجه به مصاحبه ی دو هفته پیش لیام با همین برنامه جواب میده و لب هاشو با حرکت زبونش خیس میکنه
+باور کن اون اطلاعات کلی ای که به زحمت تونستیم از آقای پین بدست بیاریم برای دنبال کننده های برنامه کافی نیستن، کار لاورای ما اطلاعات جزئی تری میخوان!
با ناراحتیِ فیکی میگه و گوشه ی لبشو گاز میگیره
زی_خب اگه آقای پین ترجیح دادن که در مورد جزئیات حرفی نزنن منم همچین اجازه ای ندارم، به هر حال ایشون رئیس شرکت هستنو من واقعا دلم نمیخواد به خاطر دادنه اطلاعات جزئیه اولین محصول شرکت از شغل مورد علاقم اخراج بشم!
با تاکید میگه و لبخند کوچیکی ضمیمه ی حرفش میکنه
+خیلی خب متوجه شدم همه ی ما باید تا زمان رونمایی از زنوو صبر کنیم...عاح گاد کاری که اصلا ازش خوشم نمیاد!
با حرص و ناراحتیِ فیکی میگه و چشماشو میچرخونه
زین به ادا بازیای مسخره ی اون دختر لبخند مضحکی میزنه و کمی سرجاش جابه جا میشه
+پس از خودت برامون بگو زین...تو 22سالته و وکالت میخونی...چی شد که تصمیم گرفتی به عنوان طراح تو شرکت پین مشغول به کار بشی؟...به هرحال این شغلیه که هم به رشتت نامربوطه، و هم این که سنت برای اینکار یکم پایینه!
زی_خب من به طراحی ماشینا علاقه دارم و حتی قبل از اینکه به عنوان طراح وارد شرکت پین بشم اینکارو انجام میدادم...درسته که به رشته ام بی ربطه و قبل از این فقط به صورت تفننی انجامش میدادم اما یه روز یه نفر بهم گفت که بهم ایمان داره و مطمئنه که میتونم اینکارو انجام بدم، میدونم که خیلی از رسانه ها سن پایین و بی تجربه بودنه من تو اینکارو بولد کردنو فکر میکنن آقای پین با استخدام کردن من اشتباه بزرگی کرده اما میتونن منتظر بمونن تا ما از زنوو رونمایی کنیم!
با نیشخند میگه و انتهای حرفش گوشه ی لبشو گاز میگیره]
با زنگ خوردن گوشیش ویدیوی مصاحبه قطع میشه و زین بعد از لمس کردن دکمه ی اتصال تماس گوشیو کنار گوشش میذاره
ESTÁS LEYENDO
Car Lover [Z.M]~[completed]
Fanficمعشوقه های اون پسر ماشینا بودن اما از کجا میدونست میل به دست آوردن اون ال وی تک ساخت قراره به کجاها بکشونش؟ #1 - fanfiction #1 - ziammayne