thirty

8.8K 899 3.9K
                                    

گیج و پریشون در سوئیتشو باز میکنه اما قبل از اینکه بتونه وارد بشه صدای نازک و خواب آلودی که از پشت سرش میاد حواسشو پرت خودش میکنه

+لیام... برگشتی؟

الینا در حالی که پیرهن نازک و سفید رنگی تا بالای زانوش به تن داره توی چارچوب در سوئیت خودش وایساده

لی_خیلی خسته ام الی اگه کاری داری بذار برای فردا

درو به عقب هل میده و وارد سوئیتش میشه اما اینبار صدای الینا از فاصله ی نزدیک تری به گوشش میرسه:

الی_انقدر مهم هست که نشه گذاشتش برای فردا

پشت سر اون مرد وارد سوئیت میشه و درو پشت سرش میبنده

لیام که از شدت سردرد نمیتونه چشماشو باز نگه داره کت
خاکستریشو از تنش در میاره و روی یکی از کاناپه های نشیمن جا میگیره

سرشو به پشتی کاناپه تکیه میده و پلکای دردناکشو روی هم میذاره

الی_داری با خودت چیکار میکنی لیام؟

روی کاناپه کنار اون مرد جا میگیره و ادامه میده:

الی_پنج روزه نه درست و حسابی غذا خوردی نه پلک رو هم گذاشتی، پای چشمات گود افتاده، رنگ به صورت نداری

لیام بی هیچ حرفی پاکت سیگارشو از جیب کتش بیرون میاره و بدون اینکه چشماشو باز کنه یکی از نخ هارو بین لباش میذاره

الی_نکش لیام. پیش من نمیتونی سیگار بکشی

یاد آوری میکنه و نفس کلافه ای از بین لب های اون مرد خارج میشه

فیلتر سیگارشو توی پاکت برمیگردونه و سرانگشت شست و اشاره شو روی پلکاش فشار میده

الی_سیگار کشیدنات از کنترل خارج شدن لیام. شرط میبندم حساب پاکتایی که از صبح تا حالا کشیدی از دستت در رفته. از صبح تا حالا چیه؟ پنج روزه که این فیلترای لعنتی از دستت نیوفتادن

مکثی میکنه و با بیچارگی ادامه میده:

الی_داری ریه هاتو داغون میکنی لیام

لی_سرم درد میکنه

صداش خش دار و گرفته س و به زحمت از حنجره ش خارج میشه

الی_دوای سردردت سیگار کشیدن نیست. باید استراحت کنی. از پنج روز پیش تا حالا که اومدیم اینجا یه سره داری کار میکنی، اونم کارایی که اصلا تو حیطه ی وظایف تو نیستن. اینجوری ادامه بدی از پا در میای لیام

روی آخرین جمله ش تاکید میکنه اما عکس العمل خاصی از سمت اون مرد نمیبینه

لی_لیام... اصلا گوش میدی بهم

لی_برو بیرون الی من اصلا رو مود خوبی نیستم

دست به سینه زمزمه میکنه و نبض زدن شقیقه هاش رو اعصابشن

Car Lover [Z.M]~[completed]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang