با حس نفس های گرمی که روی گردنش پخش میشن پلکاشو از هم فاصله میده و نگاه خواب آلودشو به دیوار رو به روش میدوزه
نور خورشیدی که از پنجره ی نیمه باز اتاق به داخل تابیده بهش میفهمونه که صبح شده
صبحی که با تمام صبح های زندگیش متفاوته و دلیل این تفاوت شیرین مردیه که تو گودی گردنش نفس های آروم و منظم میکشه و نیمی از بدنش روی تن نیمه برهنه ش قرار گرفته
با فکر به این مسئله کم کم اتفاقای شب گذشته رو به یاد میاره
حرفایی که تو کلاب بینشون رد و بدل شده
مست کردن لیام و بوسه ی بین راهشون
اینکه از لیام خواسته روی تختش دراز بکشه و...اولین معاشقه ای که با مرد مورد علاقه ش تجربه کرده
بلافاصله با یادآوری لحظات داغ شب گذشته گونه هاش رنگ میگیرن و قلبش با سرعت زیادی به قفسه ی سینه ش کوبیده میشه در حالی که گرمای زیادی پوست تنشو به آتیش کشیده
و اینکه الان تنها با باکسری که به تن داره تا این حد به لیام نزدیکه که پوست بدن هاشون با هم برخورد داره کمکی به آشفتگی شیرینی که دچارش شده نمیکنه
به سختی آب دهنشو قورت میده و حلقه ی دستاشو از دور شونه های لیام باز میکنه تا شاید بتونه قبل از بیدار شدن اون مرد از بغلش بیرون بیاد و لباساشو تنش کنه بعدم با نهایت سرعت از اون اتاق بیرون بره
چون محض رضای خدا شب گذشته با لیام مستی طرف بوده که احتمال داره الان چیزی یادش نباشه
لب های خشکشو با حرکت زبونش خیس میکنه و بدنشو به آرومی روی تخت میکشه اما قبل از اینکه بتونه از آغوش لیام بیرون بیاد حلقه ی دستای اون مرد دور بدنش محکم تر میشن و اینبار نفس های نامنظمش زیر گوشش پخش میشن
لی_کجا بیبی؟
صدای بم و خواب آلودش که کمی از حد معمول کلفت تر شده نفس اون پسرو بند میاره
سرش به شدت درد میکنه اما کی به سردرد اهمیت میده وقتی صبحشو انقدر دوست داشتنی شروع کرده
بیدار شدن کنار پسرک چشم عسلی ای که تمام دیشب از وجودش لذت برده و بهش لذت داده
نقطه نقطه ی پوست خوش رنگشو مزه کرده و دست آخر تو آغوش برهنه ش به خواب رفته
کم و بیش یادش میاد که چه حرفایی بینشون رد و بدل شده و از گفتن هیچکدومشون پشیمون نیست
زی_عاممم... صبح شده
به آرومی زمزمه میکنه و گوشه ی لب هاشو گاز میگیره
لی_صبحت بخیر عزیزم
لبخند میزنه و قرار گرفتن دست زین پشت گردنش مانع این میشه که بتونه سرشو بلند کنه
زی_نه همونجا بمون
YOU ARE READING
Car Lover [Z.M]~[completed]
Fanfictionمعشوقه های اون پسر ماشینا بودن اما از کجا میدونست میل به دست آوردن اون ال وی تک ساخت قراره به کجاها بکشونش؟ #1 - fanfiction #1 - ziammayne