part5

1K 165 11
                                    

همه گارد گرفته بودن و سلاح هاشون رو محکم گرفته بودن تا اگه یکی از اون پلیسا خواست حمله کنه پیشدستی کنن.

تهیونگ موهای نقره ایشو ریخت رو صورتش چون اون پسری که انگار رعیس اون پلیسا بود زیادی داشت بهش زل میزد . اون پلیس خیلی شبیه بکهیون بود. مطمعن بود که اون خودشه. اگه فقط اسمشو میگفتن باور میکرد.

ولی فقط اون نبود . همه ی اعضای گروه اون پسره آشنا بودن.خیلیییی آشنا.

میتونست شرط ببنده اون دختری که روی زمین با ژست خفنی مثل خودش رگبار داره همون ریین کوچولوی شیرینشه. واون دختر که سر پا بود و دو تا اسلحه داشت همون آیشا کوچولوی خوشگل وکیوتشه.

و اما اون دو تا پسر خیلی راحت میشد تشخیص داد یکیشون همون سوبینه همونی که روزی ترکشون کرد.

و اونیکی هم همون یونجون خوابالوشه که لپای نرمی داشت و اون همیشه لپاشو میکشید.

با صدای شلیک گلوله به خودش اومد. و نامجونو دید که به یکی از اون دخترا شلیک کرده بود.بعد از شلیک نامجون همه باهم گلاویز شدن.

آیشا دستشو به پهلوش فشرد و و رنگ قرمز خون رو دید که دستاش رو نقاشی کرده بود.دیگه نتونست تحمل کنه و روی دوتا زانوش روی زمین افتاد.

ییرن این صحنه رو دید و از شدت وحشت دویید سمتش و قبل از اینکه آیشا زمین بخوره اونو در آغوش گرفت.از دهن آیشا داشت خون میومد .ییرن دستصو روی زخم اون فشار داد.اشکاش دیده شو تار کرده بود.جاکتشو در آورد و بازوی اونو با دندوناش پاره کرد.قسمت پاره شده رو محکم دور زخم آیشا بست.ومطمعن شد که بتونه جلوی خون ریزی شو بگیره . آیشا به سختی از جاش بلند شد و اسلحه هاشو برداشت.به ییرن که داشت اشک میریخت و سعی میکرد کمکش کنه لبخندی زد. درد پهلوش اونقدر وحشتناک بود که هر لحظه ممکن بود از هوش بره. به ییرن گفت خوبم و رفت سمت یکی از اون دخترا. ییرن با وجود نگرانیش گذاشت بره.میدونست الان وقت گریه نیست.پس اونم سمت اون دختری که مو های نارنجی داشت رفت.

آیشا از پشت گردن دختر مو بلند و قهوه ای رو گرفت.همون دختری که وقتی ییرن داشت اسمشو صدا میزد و گریه میکرد بهش زل زده بود.

جنی دستشو گذات روی آرنج آیشا و اونو از پشت بلند کرد و از جلو محکم زد زمین.

آیشا از درد به خودش پیچید و از دهنش و زخمش کلی خون بیرون اومد.

به دختری که صورتشو با ماسک پوشونده بود و اونو زمین زده بود نگاه کرد.

داشت درست میدید؟؟؟
چشمای اون دختر خیس بود؟؟؟
صورتش بخاطر اشکاش خیس شده بود؟؟؟

آره اون دختر قطعا داشت گریه میکرد ولی چرا؟؟؟
به خاطر اون؟؟
یعنی چون زده بودتش زمین ناراحت شده بود؟؟
نه اون قاچاقچی ها بی رحم تر از اون بودن که به خاطر زدن یه پلیس گریه کنن.

again after long timeWhere stories live. Discover now