part6

1K 162 36
                                    

-ت...ته...یونگ؟؟؟!!!

تهیونگ نیشخندی زد و درحالی که خون گوشه ی لبشو پاک میکرد گفت:هه..سلام خوابالو

یونجون خواست حرکتی بکنه ولی قبل از اون تهیونگ آجری از زمین برداشت و محکم کوبید تو سرش.یونجون افتاد زمین و چشماش بسته شد.

تهیونگ ماسکشو گذاشت و بلند شد.از پاهای یونجون که بیهوش شده بود گرفت و کشید به سمت ون مشکی.

یونجون رو تو ون گذاشت . توی ون ریوجین هم بود که یه جی با لاسرش نشسته بود و گریه میکرد.

از ون اومد بیرون و به افرادش گفت:دستاشو ببندین اگه به هوش اومد حق ندارین چیزی بهش بگین و اگه تقلای بیجا کرد میتونین بهش شلیک کنید ولی نکشینش.

وبعد از ون اومد بیرون.همین که اومد بیرون جنی رو دید که روی زمین افتاده و از سرش خون میاد.چشماشم بسته بود.

همین چند تا مورد کافی بود که تهیونگ ازشدت وحشت با بیشترین سرعتی که از خودش سراغ داشت دویید سمت اون و زانو زد.

دستشو برد و صورت خواهرشو برگردوند طرف خودش.همین که چشمای بسته و خون روی صورتشو دید اشکاش روانه ی صورتش شدن. یه دستشو زیر زانو هاش گذاشت و دست دیگه شو زیر سرش و اونو بلند کرد.دستی که زیر زانوش بود خیس شد.به دستش نگاه کرد و رنگ قرمز خون رو دید.پس اونا به پای جنی شلیک کرده بودن.

دویید سمت ون و جنی رم پیش ریوجی و یونجون گذاشت.باید اونا رو تو مخفیگاهشون به دکتر خودشدن تحویل میداد.

خودشم سوار ون شد.بقیه هم سوار شدن.اونا افراد زیادی ازدست داده بودن و حالا باید فرار میکردن.

یونگی پشت فرمون نشست و تهیونگم روی صندلی شاگرد.

دید که از پشت سرشون دختری همراه با پسری که همون ییرن و بکهیون بودن دنبالش میدوون.ییرن داشت گریه میکرد و اسم یونجون و صدا میکرد.

بکهیون از بازوش گرفت و برد سمت ون خودشون.
تهیونگ فهمید که اونا قرار نیست ولشون کنن.

به صمت یونگی برگشت و فریاد زد:پشت سرمونن با بیشترین سرعتی که داری فقط بروووو.

و برگشت عقب و به نامجون و جیسو و یه جی گفت:بهشون شلیک کنین نذارین نزدیک بشن.

اونا سر تکون دادن.ولی نامجون گفت:پسر جون مث اینکه یادت رفته کی رعیسه.

تهیونگ پوفی کشید و گفت:الان وقتش نیست قربان الان ممکنه ما گیر بیفتیم.

نامجون که دید الان وقت بحث کردن نیست فقط سرتکون داد و اسلحشو کشید بیرون.

جیسو پنجره پشت ماشین شکست و رگبار بزرگی رو از طریق پنجره ی شکسته به سمت پلیسا نشونه گرفت و شلیک کرد.

again after long timeWhere stories live. Discover now