صبح هنوز نخوابیدم بلند شدم یه لیوات دلستر خنک خوردم و آهنگ های Imagine dragon رو تا ته بلند کردم و خودمو بهش سپردم من قول داده بودم که آهنگ با صدای بلند گوش بدم اما برای یک هفته بعد از تو لیست خط میخوره بعدش یکم تو اینستا چرخیدم و از خستگی بیهوش شدم برفی هم با من خوابید تا با تکون های مامانم بلند شدم دوستم بود که میخواست بهم تبریک بگه اومدم مثل همیشه بداخلاق باشم اما به خودم گفتم نزار این حستم مثل بقیه سال ها بشه و دوباره خوابیدم دیشب خیلی روم تاثیر داشت خواب میدیدم داشتم با رلم مشروب میخوردم ولی مست نمیشدم هرچی میخوردم مست نمیشدم بالاخره با صدای بارون به پنجره بلند شدم اخه تخت من زیر پنجره است ساعت ۶ و نیم هنوز خوابم میاد نمیدونم بخوابم یا برم سر درسم
...................................................
دوباره خوابیدم تا ساعت ۹ بعدش بلند شدم رفتم حمام و تو حمام میگفتم من ممکنه تا پایان سال ۱۰۰ بار ۲۰۰ بار دیگه برم حمام اما هیچ وقت دیگه ۳ فروردین نمیتونم برم حمام لحظه به لحظه بدنمو که میشستم عشق میفرستادم به خودم اومدم بیرون نقی رو دیدم و رفتم سر کد نوشتن فیلم های دانشگاه همزمان با رلمم چت میکردم احساس خستگی کردم گفتم به جاش دو تا کار عقب مونده را انجام میدم یک یه متن برای کانالم و دو جمع آوری مطلب اینکارو رو انجام دادم و فیلم آموزشی ام گرفتم اما از خودم ناراضی ام بازم درس نخوندم بازم اعصابم ریخته بهم
فردا باید بلند شم هر جور شده
فعلا برم اینستا یکم حداقل بخندم