بازم من موندم و تنها اینجا مینویسم دیشب ارضا شدم و خوابیدم و باز هم با صدای کتاب خودت باش دختر این کتابو خیلی دوست دارم نه فقط به خاطر اینکه محمد گفته چون خودم دوست دارم
بازم مشاوره دارم تو اتوبوس کنار مامانم نشسته ام تضاد عجیبی داریم اون قرآن میخونه من یه آهنگ فرانسوی تو گوشم پلی میشه اون سرسخت موهاش رو توی روسری کرده و من بی قید اجازه دادم باد موهامو ببره و باهاش بازی کنه باز هم از پشت شیشه عشق بازی میکنم با خیابون ها و درخت های سبز درخت های با رنگ سبز روشن و تیره دلم میخواد درختا رو تو آغوش بکشم و بهشون عشق بدم با تمام وجود
از یه خیابون رد شدیم یه کوچه بود با کلی درخت انگار بارها اینجا رو رفتم بهش میگن همزاد پنداری نه؟
خیلی با مامانم تلخ بودم خیلی به خاطر اینکه نرفته بود بانک کارت رو درست کنه و اینا هم پول نقد قبول نمیکنن
یه نوشیدنی خریدم توپ خیلی هم گرون اما طعم سگ مرده میداد یاده یه چیزی افتادم خیلی هامون همینیم ظاهر زیبایی داریم اما باطن داغونی داریم برا همین میرم مشاور
راستی تا یادم نرفته بنویسم من و هانیه تصمیم گرفتیم که با همدیگه عربی یاد بگیریم اگه بخوام بین تمام مخلوقات روی زمین یکی را انتخاب کنم تا اینکه جای آن باشم تصمیم می گیرم که درخت باشم به علت اینکه درخت سرسبز و با سرسبزی به آدم امیدواری میده اینکه بازهم بهار میاد و باز هم زندگی نو میشه پس از زمستون بهار وجود دارد که یک بار همه چیزتو از دست دادی دوباره اونها رو میتونی برگردونی ولی بهتر از قبل میتونی برش گردونیم یخواد میدونی یه آهنگ فرانسوی بلند تو مغزم پلی میشه و من کوچه و خیابان و برگها را نگاه می کنم فقط در خت ها را نگاه میکنم میدونی گاهی مغازه ها و خانه ها را که نگاه میکنم میبینم که چقدر اختلاف طبقاتی بین آدم ها زیاده یکی از اون بالای بالای شهر و تو چه خونه زندگی میکنه و یکی پایین شهر ولی سوال اصلی اینه آیا اون که بالای شهر زندگی میکنه دلش خوشه ؟
اومدم خونه و کل کلاس هامو خوابیدم گیج بودم بعدش یه حس فوق العاده بد داشتم
هی گذشت