هورااااا بالاخره پریود شدم من چند روزه درد سینه هام و درد رونم منو دیوانه کرده
الان پد گذاشتم و اومدم به واتپد برسم خخخخ
تازه یه شکلات جرقه ای هم تو دهنمه و البته بگم دارم سریال peaky blindersرو میبینم
وای چقدر شخصیت اولش نازه
میدونی من از دیروز رو ننوشتم خداروشکر دیروز روز عالی بود ظهرش بیدار شدم و خیلی حالم خوب بود
میدونی چرا ننوشتم من نظم نوشتنم بهم ریخته مثبا الان که نمیدونم چندم فروردینه دارم برا روز قبلش مینویسم خب اشتباهه منم تصمیم گرفتم تکه تکه هر ساعت شبانه رو از اون روز رو بنویسم
واییی یادم رفت بگم دلتون بسوزه من صبحونه کالباس و سس و دلستر خوردم یعنی صبحانه رویایی منه
تازه نصف شب یه پفیلاهای خوشمزه برا همسترم خریده بودم همشو خودم خوردم همشو
دوباره دیشب با اون پسره حرف زدم خیلی پسر موجهی به نظر میاد ولی من سعی نکردم مخش رو بزنم به دو دلیل
۱ من یکسال دیگه فرصت دارم و ممکنه نباشم
۲ اون ماله یه شهره دیگه است
خدایی حالم از دیروز خوبه
البته بگم دو روزه درس نخوندم بعله من یه انسان گشادم
میدونی چی تو فکرم بود وقتی خودمو زده بودم به خواب تا بابام بره سرکار
یادم بیار بعد بنویسمالان بعد تا ظهر ساعت ۱۲ بیدار بودم و البته بگم بازم خود ارضایی کردم فیلم دیدم تبلت رو دیدم میدونی داشتم اینو میگفتم داشتم تصور میکردم با هر کدوم از اونا که ازدواج کنم چه آینده دارم
رلم اگه با رلم باشم فکر کنم ۴ تا بچه قد و نیم قد داریم و مشروب و این چیزا فکر کنم از دستش ناراحت بشم چون خیلی بیخیاله و همه چیز به ک....شهاگه با اون نمیخوام اسمشو بگم همون که تو دانشگاه بعد ۷ سال عاشقش شدم باشم باید برم یه نقطه کور تو ایران و البته بگم هیچ وقت نمیتونم زیرش باشم چون سنگینه
اگه با مهدی میموندم هر روز زجر میکشیدم تو خونه زندانی بودم و فقط مثل یه سگ ماده سرویس میدادم
و فکر کنم آخرش پنهانی فرار کنم و خودمو برسونم ب پدر و مادرم
اگه با پادشاه میموندم یه روستا و پر از گوسفند و یه دختر تو بغلم و فکر کنم همیشه باید چشم بهش میگفتم به قول خودش با اخلاقی ک داشت اما مطمئنم شاید چیزایی میتونستم باهاش تجربه کنم که با هیچ کس نکردم
امشب بعد که بیدار شدم یه عالمه بحث داشتم با بابام که چرا شبا بیداری گوشیت رو بده به من
بعد از این رفتیم بیرون هیچ چیز قشنگی تو خیابونا نبود خالی مغازه ها بسته و دردناک بود
اوه یادم رفت بگم امروز یه استوری گذاشتم برا اون که نوشتم I will fuck you just waitو اونم ریپلای کرد
بگذریم شب شد خیلی خیلی گرفتار بودم و تو گروهی مشغول به چت بودم یهو دیدم پادشاه منو بلاک کرده چشمام گرد شد اخه چرا اون باید منو بلاک کنه من که کاریش نداشتم اون که حتی هیچ چیزی نمیخونه از من اعصابم خورد شد
با دبیرم دعوام شده بود بدجور کلی سردرد
و رلمم دو شبه جوابمو نمیده
الانم یه گند زدم دستم رفت رو یه چیزی زنگ زد به پادشاه