بعد از چند روز دوباره مینویسم دیروز تونستم به اعصابم مسلط شم از استادم فاصله گرفتم و الان دارم میرم مشاوره پیش یه مشاور عالی
میخوام دوره دبمانم رو شروع کنم میخوام از زجر هایی که کشیدم براش بگم اسنم یکی از قدم هایی ک برای زنده موندم برمیدارم البته بماند این حال خوبی که الان دارم مدیون رلم و دوست واتپدمم
ه.من دوست واتپدم میگه تو اشتباه کردی ولی زنده ای یعنی جای برگشت و ادیت وجودداره اخه من گفتم سزای من مرگه
حتی دیشب میگفت که تو چند دهه زندگیمون هر چیزی ارزش یه بار امتحان کردن داره
میدونی این دختر همون نسخه تکامل یافته منه همون ک آرزو داشتم هم سن اون ک بودم باشم
یه جایی از شهرم که داره یادم میاد وقتی با مهدی بودم بابام گوشیم رو گرفت در ب در دنبال سیم کارت بودم و بابام فهمید و من و مامانم کتک خوردیم و بعدش کارت تلفن خریدم
یادمه بارها بهش گفتم من این زندگی رو با چنگ و دندون نگه داشتم من معنی تلاش و جنگیدن رو یاد گرفتم میخوام دوباره برگردونم اون روحیه را تو خودم دوست واتپدم میگه دنبال معنا بوده تو زندگیش من دنبال چی بودم
هر شب هر شب میخوابیدم و حس میکردم یه آدم بزرگ میشم چرا اون روحیه رو از دست دادم
صبح عطر زدم و اومدم حس کردم چرا دیگه نمیتونم عطر آدما رو حس کنم
عطر فقط عطر رلم تو سینه اش غرق میشدم
تو اتوبوس یه مرده با اینکه ماسک زده بهم بد نگاه میکنه یاد حرف استادم افتادم آدما همدیگه رو از چشم هاشون میشناسن
شاید واقعا چشم ها حرف میزنن کی میدونه ؟
هه یه یادگاری از پادشاه یا محمد
چقدر خیابونا آسمان قشنگن
حس خوبی تو قلبم دارم
راستی گفتم یه لذت خاص جدید رو تجربه میکنم با آهنگ میخوابم تا خوابم ببره همش سر یه ساعت خاص بلند میشم ۷ ربع کم یعنی تو این ساعت به قلبم چی الهام میشه
اینجا باز دهم صبحه و سیگار صورتی 😊
دختر خالم اومده خونمون اما من بدجور انزوا رو دوست دارم تنهایی گشتن لذت بردن
راستی این چند روز آمار خودارضایی هام بد رفته بالا
ه.من میگه اگه هر چیزی شهوت یا عشق مانع پیشرفتت بشه یاید کنترلش کرد
پارک ها خلوته و رودخانه درخشان تر از همیشه خالی تر از همیشه
دارم خیلی پراکنده مینویسم چون بعد چند روز مینویسم و اینکه تو خیابونم در لحظه مینویسم از حس هام و افکارم
الان اگه ننویسم دیونه میشم میشه پشت شیشه یه ماشین باشی و از جاهایی عبور کنی که هرگز ندیدی درختا سرسخت بازم سبز شدن مثل هر سال مثل هر سال بهار اومده با وجود کرونا هنوزم میتونی حس کنی زمین نو شده
درخت های آبشار طلایی به خانه ها جوی های پر آب
و هنوزم زندگی جریان داره و حس میکنی چقدر خوبه که هنوز میتونی اینا رو ببینی
ماسک داری و بهتر از همه میتونی لبخند بزنی به دنیا به مردم بدون اینکه ببینن و فکر بد کنن
گیج میشی بین دیدن مردم یا درختا یا خونه ها و باز هم خاطرات برنده میشن و خونه ها رو میبینی مثل خونه های توی کوچه کاج ...
و در این حین یه آهنگ مثل parle a ta teteتوی گوشت پلی میشه و تو با آهنگ اوج میگیری
و باز هم تنهایی رو انتخاب کردی و کنار پنجره به ابر های پفکی نگاه میکنی و میگی چقدر روز قشنگه
یادم رفت بگم چقدر زود حس های آدم عوض میشه به مطب دکتر که رسیدم قیمتش رو که دیدم ترسیدم گفتم من میخوام خودمو عوض کنم من به درمان احتیاج دارم اما میترسیدم مامانمم با دختر خالم ولم کردن رفتن من موندم تنها و گوشیم و اون استرس ک افتاده بود به جونم به مشاور قبلیم گفتم که زنگ بزنه با بابام و ماجرا را براش بگه و اونم زنگ زد خسته رسیدم خونه نهار خوردم و خوابیدم نمیدونم چرا با دختر خالم بد حرف میزنم نمیدونم دختر بدی نیست خودم احساس کردم باهاش خیلی بد رفتار میکنم
بازم تو اتاقم بودم سر درسام و مشقام و برفی و شام سوسیس بندری خوردم توپ
باز هم اجازه دادم استاد پیجمو ببینه نمیدونم چرا شروع کرد به حرف زدن گفت روت حساسم غیرت دارم نمیتونم تحمل کنم با کسی باشی و گفت دندونم درد میکنه اما بازم برام ویس خواب داد و رفت سر ساعت ۲ .۲
کاص همون اول بهش گفته بودم رل دارم
ای کاش
مامانم میگه اگه دروغ بگی باید هزار تا دروغ بگیا و الان من گیر کردم هی تو حرفام میگم دوست پسر دارم اما جدی نمیگیره
خب میریم سراغ تلاش بعدی
میدونی مشاور جدیدم بهم چی گفت گفت خودتو تو سی سالگی چی میبینی گفتم یه دختر قوی هم از نظر اخلاقی هم بهترین توی شغلش
گفتم ب ازدواج فکر نمیکنم
گفت تو درونت پر از هیجانه ولی باید به این هیجان های جهت بدی یکی از نشانه هاش خراب کردن روابطتت بوده اگه جلوی این هیجان و انرژی رو نگیری تحصیلت هم مشکل پیدا میکنه و بقیه اش ....
برم پیش رلم یکم