امروز چشم هام که رو هم گزاشتم یاد پادشاه افتادم و رابطه امون با هم اما اون انکارش کرد هر کاری کردم نتونستم آرام بگیرم صحنه های رابطمون جلوی چشمم بود اینکه با بی رحمی تمام به تنم ضربه میزد و یهو واردم میکرد و حتی کبودی های روی تنم و یا مجبور کردنم به کارهای خیلی دردناک ....
اسم رمزمون پشمک بود هر وقت دیگه خیلی درد زیاد میشد من باید میگفتم اما هیچ وقت به کارش نبردم
ولی کنارم نیست انگار هیچ شهوتی ندارم وقتی هم هست کلا کنترل کردنم سخته
دیگه جوابشو هیچ جوره نمیدم من خودم بهش گفتم باید برم پس رو حرفم میمونم
میدونی یه چیزی تو ذهنم میگذره امشب با یه پسر جدید چت میکردم و به خودم گفتم چرا اینکارو میکنم وقتی هیچ حسی به هیچ کدومشون ندارم
به رلم چی ؟چرا حتی وقتی منو نادیده میگیره من چیزی نمیگم چون نه برام مهمه نه چیزی حتی اگه بره هم فکر نکنم چیزیم بشه
بعد از مهدی انگار تهی شدم از احساس شاید یه شهوت مونده ک اونم دارم میکشمش با دستای خودم از بس پورن میبینم
خلاصه داشتم میگفتم امروز صبح دوباره ارضا شدم
هنوز نتونستم خودمو کنترل کنم قرار بود با پادشاه کنترلش کنم که نشد
اومد بخوابم ولی ضعف شکمم نزاشت چند تا خرما خوردم و تو ذهنم بود چرا اینقدر بی تفاوت شدم نسبت به بهداشت دهنم و دندونام من که تا همین ۳ ۴ روز پیش داشتم از دردش میمردم
آب خوردم و ولو شدم تو تختم تا چشمم باز کردم ۷ شب بود تازه نهار خوردم مادرم ازم خواست تا باهم بریم خرید خیلی وقت بود از خونه بیرون نرفته بودم اما حالت تهوع داشتم اون همه ساعت گرسنه بودم اگه ناخونام لاک نداشت و غسل کرده بودم روزه میگرفتم مسخره است این حرفم حالا میگم چرا
رفتم خرید و با ذوق بسته هارا باز کردم تا به برفی فقط توت فرنگی بدم عاشق اینم ببینمش غذا میخوره دیونه اون چشمای کوچولوشم
دیشب رلم درباره پیتزا و اسنک و اینا میگفت دلم خواست ماهم درست کردیم اما هر چی منتظر بابام شدیم نیومد مامانم زنگش زد و معلوم شد که یکی از کارکنان زن رو ک یهو حالش بد شده برده دکتر به حد مرگ عصبی بودم رفتم تو اتاق و درو کوبیدم بهم
تا بابامم اومد باهاش قهر کردم و امشبم بجز ۲ ساعت درس نخوندم عصبی بودم البته نزدیک پریودیمه درست اما ببین دوستم چی میگه یکی از دوستای فاب دبیرستانم همون دبیرستان های گوه که مغز منو پر کردن از خرافه های احمقانه
میدونی حالم از این آدما بهم میخوره این آدمایی که اسم اسلام رو پیشونیشونه و هیچی نمیدونن عین گاو من یه نفهم هر چی میخوای بزار اسمشو این خلوت منه و منم هر چی بخوام میگم اینا همینا حال منو بهم زدن الخصوص اینایی که شوهراشون آخوندن و تو بچگی شوهر میکنن و کاندوم و قرص ضد بارداری نمیخورن و تلق تلق بچه میارن همیناااااااا
یکی از همینا رید تو زندگی من حالم ازشون بهم میخوره اینا باعث شدن من و امثال من از دین و خدا زده بشیم اره دوستام میگن عوض شدم
نه من اونی نبودم ک اونا میدیدن اون ماسک بوددوست دبیرستانم ترم یک دانشگاه گفت داری تند میری نه من اون زمان خود خودم بودم الان که سنم بیشتر شده از وقتی رفته خط قرمز هایی ک برام کشیده بود ریخته الان میتونم ببوسم خیلی راحت کسی رو که دوست دارم آهنگ راک و هوی متال گوش میدم خود ارضایی میکنم پورن میبینم سیگار میکشم اره این منم دلم میخواد ریخت الانمو ببرم دم در مدرسه قدیمم بگم ببین سفت گرفتن الکی بچه ها تو شیشه کردن گناه ها رو بزرگ کردن همینه
یعنی خدا اونه که با این کارو چوب تو کونم کنه؟
سنگم کنه ؟منو بسوزونه ؟
میدونی رلم گفت استوریش نکنم زشته ولی من به چپمم نیست خو ببینن بگن دهن لقه بیشعوره عملا این حرفا رو زد منم خندیدم و رد شدم
وقت اونم برسه باهاش یهم میزنم اگه یه روز دیدم نبودش بیشتر نفع داره صد در صد میرم شک نکن
میدونی ذهن من به خودش اجازه داد خودش باشه نه یه ماسک اجازه داد موهاش بیرون باشه اجازه داد تتو و پرسینگ دوست داشته باشه
بزار بگن خرابه مگه چی میشه ؟
سرم یه جوریه میخوام برم اینستاااا
دلم یه بغل میخواد ک توش بخوابم اه کاش بشه قبل مرگم حسش کنم