16

1 0 0
                                    

الان فرداست که مینویسم
اما اشکال نداره
دیروز بزار یادم بیاد صبح بلند نشدم ظهر بلند شدم نهار خوردم و فیلم پیلوت را دیدم وای خیلی کار داشتم اما سرم گیج بود و خوابم نمیبرد با زور خوابم برد و ۹ و نیم بلند شدم اتاقم بدجور کثیف بود البته بماند جارو برقی رو زدم ناقص کردم برفی از جارو میترسید رفته بود سرشو کرده بود زیر چرخ و فلکش نقی رو دیدم مشق هامو انجام دادم با رلم حرف زدم میدونم یکی از قولام رو شکستم بازم براش عکس لخت دادم ولی بهش دروغ گفتم نمیتونم باهاش ارضا شم اون ملایم دوست داره و من خشن بهم گفت میای اگه خونه جور کنم و من سرتا پام رو وحشت گرفت اگه پردمو بزنه اگه گروهی بهم تجاوز کنن اگه فیلم بگیره بهش گفتم اگه در همین حد باشه اوکی و اون گفت فعلا اصلا جایی رو ندارم و عملا هیچ کاری دوباره نکردم
.............................
میخوام دوتا روز رو تو یه پارت  بنویسم
صبح خیلی کسل بودم هر کاری کردم نتونستم بنویسم پاشدم به زور چند لقمه صبحانه خوردم
بوی گند ادرار برفی اتاقمو برداشته بود هوا هنوز خنک بود اما انگار مازوخیسم داشتم درو باز کردم غلت زدم تو رختخواب نمیتونستم بخوابم هرکاری میکردم بلند شدم با کسلی تمام حرصم گرفته بود از اینکه برفی خواب بود لگدی به قفسش زدم تا بیدار شه و یکم نازش کردم و رفتم برای ناهار پنجره را تا ته باز کردم و پرده ها رو کنار زدم بس بود این تاریکی حالم از این زندگی داشت بهم میخورد پیام دادم ب دوست واتپدم خواب بود صد در صد چون دیر خوابیده بودیم باهم ناهار خوردم یه فیلم گذاشته بود ب اسم پریناز فیلم جالبی بود از عقاید پوچ مردم حرف میزد از تنهایی بچه میگفت بفدش چند تا کلیپ کوتاه دیدم اسم یکیشون the maker بود خیلی قشنگ بود نشان میداد تو یه زمان کم باید یکی مثل خودش را میساخت منظورش چی بود یعنی هدف زندگی ما زندگی بخشیدن به دیگران و در عین حالش لحظات خوب داشتن با اوناست ؟نمیدونم بلند شدم دیگه واقعا احتیاج به خواب داشتم داشتم ب اون که پشت دانشکده باهاش آشنا شدم فکر میکردم میدونی دوست واتپدم برام چی داده

میخوام دوتا روز رو تو یه پارت  بنویسم صبح خیلی کسل بودم هر کاری کردم نتونستم بنویسم پاشدم به زور چند لقمه صبحانه خوردم بوی گند ادرار برفی اتاقمو برداشته بود هوا هنوز خنک بود اما انگار مازوخیسم داشتم درو باز کردم غلت زدم تو رختخواب نمیتونستم بخوابم...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


حرفاش شده آرامش شده استوری آهنگ هاش شده خاطره
دختره فضول غرغرو دیشب بهش میگم کسایی ک برام تمام شدن با یه خاطره رفتن تو یا چه خاطره ای ممکنه بری و اون میگه خاطره مهم نیست منم میرم و تمام میشم
با این افکار از خواب پریدم وایییی کلاس مجازی داشتم خدای من وصل نمیشد کثیف بودم سوتینم نبسته بودم و لباسمم آزاد بود این سینه های ول موهای چرب این قطع و وصل شدن صدای استاد اعصابمو ریخته بود بهم فقط کلاس که تمام شد خدارو شکر کردم بهم ریخته بودم و سیگار میخواستم لباس پوشیدم و به بهونه خوراکی رفتم بیرون پامو ک تو خیابون گذاشتم وحشت کردم دو طرف خیابان ساکت بود و هیچ کس نبود
ترس ب خودم راه نندام اما فکرای بدی میومد تو ذهنم نکنه کسی دستم بزنه
از سیگار کشیدن صرف نظر کردم اما ب شدت میخواستم بهم ریختم چون ‌کلی درس برام مونده بود بخونم و بقیه خونده بودند هزار بار میگم خودمو نباید با اونا مقایسه کنم اما بازم از خودم بدم اومد حوصله کسی را ندارم بر خلاف قبل چت نمیکنم سین نمیزنم استوری ها را نمیبینم الخصوص فامیل اگه پیام بده ک بدتر مامانم رفت حمام سریع رفتم رو پشت بوم  و شروع کردم ب کشیدن چنتا پک محکم زدم و برگشتم پایین دهنم تلخ بود اتاقمو مرتب کردم و گفتم دوباره برنامه میریزم آهنگ گذاشتم همزمانم با دوست واتپدم حرف میزدم برگشته بودم به گذشته ب اون ک پشت دانشکده عاشقش شدم میگه دوست داشتنش اشتباه نیست بزار باشه سرکوبش نکن که بیشتر تو چشم میاد
بهش میگم میخوام روحمو باهات آمیخته کنم انگار صد ساله میشناسمت
اونم میگه منم از اولین بار حس کردم تو نسخه چند سال بزرگتر منی
مثل من و داستان ضجه های ویرانی من ایپک من خود ایپکم نکنه افرا باشم نکنه ....
شایدم افرام اگه ادامه بدم
برگشتم به گذشته اولین بار ک اونو دیدم پشتش ب من بود بوی عطر سردی داشت همراه با سیگار بهمن داشت یه مقاله انگلیسی میخوند باهم کار میکنیم هنوزم میبینمش البته وقتی دانشگاه باز باشه
اولین بار باهاش تو شب قدم زدم اولین بار ک کنارش نشستم میلرزیدم اونم ب من نگاه میکرد و بیگرافیش رو میگفت بعد بلند شد تکیه داد ب دیوار و سیگار کشید
اگه من رگمو نمیزدم و اونو تهدید نمیکردم تا از مهدی بخواد بمونه و بعد قرص نمیخوردم الان اون کنارم بود
اما ممکن بود من بازم تو بیستمین سال زندگیمم با مهدی بمونم و بیشتر مریض بشم
ولی هنوزم حس میکنم دوستش دارم هنوزم تمام نشده هنوز هضم نشده برام رل دارم باهاش میخوابم معاشقه میکنم اما دلم .....
میخوام عاشقش باشم حتی اگه نخواد
اینو دوست واتپدم میگه

میخوام عشقش باشه ولی دوست دارم برگرده ولی زندگیمو میکنم و اگه نشد آرام آرام میزارمش کنار فکر کردم رل بزنم میاد برمیگرده به جاش

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


میخوام عشقش باشه ولی دوست دارم برگرده
ولی زندگیمو میکنم و اگه نشد آرام آرام میزارمش کنار فکر کردم رل بزنم میاد برمیگرده
به جاش ......
بگذریم
دوستش دارم شاید اولین عشق اون باشه
حسی ک به مهدی داشتم عشق نبود ترس بود فقط ترس
دوست واتپدیم میگه تو ذهن عمیقی داری و من بازم تحت فشارش میزارم ک منو چرا میخوای یعنی چرا میخوای دوستم بشی و بازم کلماتش گم میشن
استوری بازم براش گذاشتم تا ببینه
میگه منتظر چیزی نباش تا ناحودآگاه اتفاق بیفته
حسی ک ب این دختر دارم اینه واقعا از من خیلی چیز میفهمه شایدم از طرف پادشاهه تا کمکم کنه
ازش میپرسم دنبال چی هستی و میگه تمام زندگیم دنبال معنا بودم
من کل زندگیم دنبال چی بودم ؟
فقط عشق آرامش
عشق گدایی کردم
وقتی پسر داییم دست رد به سینم زد و داییم منو تو اتاق مورد آزار جنسی قرار میداد
همون موقع ها
من شکستم از اونجا کار خرابه منو برگردونید
بغض تو گلومه
خدایا من دنبال آرامشم کمکم کن
دلم بغل دوستمو میخواد گریه کنم توش

تلاش آخرWhere stories live. Discover now