- ملاقات خدایان -

1.5K 191 22
                                    

هبوط(درد بودن)
مرا کسی نساخت، خدا ساخت ، نه آنچنان که کسی میخواست، که من کسی نداشتم،کسم خدابود، کس بی کسان. اون بود که مرا ساخت، آنچنان که خودش خواست، نه از من پرسید و نه از آن≪ من دیگرم≫ . 

خودش رو تا لبه پل کشوند و ادامه داد:خب کیم کای... اینجا آخر مسیره. موهای مشکیش که دست کمی از این شب سیاه نداشت روی پیشونیش ریخته بود و لب های خیس از الکلش زیر نور ماه میخندید: پایان باشکوهی برای من خواهد بود.

چشم هاش رو بست و اجازه داد زندگی کوتاهش از جلوی چشمهاش عبورکنه، حالا اون تنها و آماده مرگ بود. از خونه فاصله داشت و کسی انتظارش رو نمیکشید.

یک پاش رو بیشتر از پل فاصله نداده بود که صدای جهنمی غریبه ای رو شنید: پس میخوای زمین رواز کثافت وجودت پاک کنی؟ (به انگلیسی)

کای انتظار این تماشاچی ناخوانده را نداشت اما کی اهمیت میداد؟ بدون اینکه چشم هاش رو بازکنه بدو بیراهی به زبان دومش کره ای گفت و دست هاش رو کمی شل کرد.

غریبه که حالا خودش رو کنار گوش کای رسونده بود زمزمه کرد : د یالا جون بکن، تمام شب رو که وقت ندارم.

کای ناله ای کرد: خفه شو داری تمرکزم رو بهم میزنی.(به کره ای)
غریبه نفس عمیقی کشید: لحجه ججویی؟(به کره ای)

کای ناگهان چشم هاش رو باز کرد و به سمت صدا چرخید، حالا تقریبا در فاصله یك اینچی از صورت غریبه بود. لب هاش کش اومد و لبخند ترسناکی زد: تو
شب به این قشنگی چرا گم نمیشی تا کارم رو تموم کنم  تماشاچی؟نکنه دنبال بوسه ای چیزی میگردی که انقدر نزدیک شدی؟

غریبه سرش رو عقب کشید و با علامت سر از کای خواست بپره. الکل رو از کنارپای کای برداشت و لاجرعه تا ته نوشید و انگار که در حال تماشای یك نمایش حساس و مهیج باشه با چشم های منتظر به کای خیره شد.
کای نوچی کرد و خودش رو به نرده ها چسبوند: شب خوبی برای مردن بود.
پسر تایید کرد: درسته... نمیپری؟

کای خودش رو از نرده ها بالا کشوند و به سمت خیابان پرید، وارد پیاده رو شد و ادامه داد: متاسفم عزیزکم ولی
نمایش برای امشب کافیه.

چند قدمی بیشتر حرکت نکرده بود که ناگهان ایستاد و به سمت غریبه چرخید: یه رستوران خوب این نزدیکی هست، عادت ندارم تنها باشم.

پسر سیگاری از جیبش دراورد و روشن کرد: درست مثل من.

کای همقدم با غریبه به راه افتاد: بهرحال برای مردن زیادی جوون و خامم راستی من کایم، کیم کای.

پسرنگاهش کرد وبه سیگارش پك عمیقی زد: اوه سهون.

□■□■□■□■□■□■□■□■□■□□□□■■■■■■□□□□□

ـ چی کشوندتت ایتالیا؟ سهون از کای پرسید.
کای گیلاس شرابش رو لمس کرد: شراب و مزه ایتالیایی، دخترای داغ یا شایدم دخترای ایتالیایی به جای مزه، پوزخندی زد وشرابش رو لاجرعه نوشید.

𝑫𝒊𝒗𝒊𝒏𝒊𝒕𝒚 𝒎𝒂𝒏𝒏𝒆𝒓 𝒐𝒇 𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 [𝒄𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]Where stories live. Discover now