- حماسه کولی -

357 114 35
                                    

کای خمیازه ای کشید و به بدنش کش و قوسی داد: باورم نمیشه برای این خزعبلات منو از خواب بیدار کردی.

سھون نگاه پرسشگرش رو به کای دوخت: اما من دیدم که دیشب چه اتفاقی افتاد.

کای آهسته از جا بلند شد و بازی کنان سیگاری از قوطی فلزی روی میز بیرون کشید: تو چیزی رو دیدی که میخواستی ببینی، نگاه میکنی اما توجه نمیکنی. بگذریم
ساعت چنده؟ حسابی بدن درد دارم انگار یه ماشین از قفسه سینم رد شه.

سھون ساعتش رو چک کرد: هفت و نیم عصر، شاید بخاطر این زهرماریه هان؟

کای دود غلیظ افیون رو از بینی بیرون فرستاد: بعیدم نیست ، روش که نوشته سیگار کشیدن عامل سرطان است این رو گفت و به شوخ طبعی خودش خندید.

سهون سری به نشانه تاسف تکون داد: یادم میمونه که تو مراسم تدفینت از شوخ طبعیت یاد کنم.

کای با تعجب به سهون خیره شد: و میتونی بگی با چه عنوانی تو مراسمم شرکت میکنی عزیز من؟

سهون سکوت کرد و کای دوباره خندید: فکرش رو نکن، پس اسقف پیر دارفانی رو وداع گفت، حالا از اون مردک فاسد بت تقوا میسازن، میفھمی که چی میگم؟ از فردا تو بوق و کرنا میکنن که قدیسی به ناگاه از میان ما پر کشید و رفت.
پک دیگه ای به سیگارش زد و اینبار با لحن جدی تری ادامه داد: من به چشم دیدمشون، شیاطین توی کتاب مقدس رو که روی دوپا راه میرفتن و مثل من و تو از پوست و گوشت و استخوان بودن. اونا از خون انسان ھای سست عنصر تغذیه میکنن و ازشون مثل حیوانات سواری میگیرن، میفھمی چی میگم؟

سھون سرش رو به علامت منفی تکون داد. کای آھی کشید و آخرین پک رو به سیگار در حال اتمامش زد: دارم بھت میگم هیچ مخلوقی ترسناک تر از انسان آفریده نشده. ابلیس ھایی در پوست گوسفند.

سست عنصر که باشی یعنی ته تهش بدبختی. این بدبختی برای هرکسی از یک نوعه، اما شایعترینش بدبخت بی پوله. وقتی دلت با دیدن یه ماشین خوب زیر پای یه بچه پولدار بلرزه، وقتی دلت پر بکشه برای دورهمی با بزرگ زاده ها تا بهت احترام بیشتری گذاشته بشه، وقتی رخت و لباس مارک دار بخوای و نتونی بخری حاضری هرکاری بکنی و دم هرکسی رو ببینی تا به چیزایی که میخوای برسی. اخلاق و انسانیت رو لگدمال میکنی و خودتم خبر نداری که یه شیطون بزرگ به دهنت افسار زده و هرجا میخواد میکشوندت اونوقته که باید به دستوراتش تن بدی که مبادا دهنه رو‌ محکم بکشه که مجبور بشی با اکراه کارش رو انجام بدی، درست مثل یک چهار پا.

سهون که از شنیدن این حرفها گر گرفته بود دست هاش رو مشت کرده بود و ناخن هاش رو تو گوشت دستش میفشرد. بدون هیچ دلیلی احساس میکرد مخاطب این حرفها خود اونه.

کای بیخیال ادامه داد: اما یه عده هستن که حس بدبختی ندارن، فکر میکنن اربابن و با افتخار به گناهانشون میبالن اما نمیدونن که گناهکار نهایتا موجود بدبختیه. دروغ گو، دزد، خائن، زناکار، مشرک و‌...

𝑫𝒊𝒗𝒊𝒏𝒊𝒕𝒚 𝒎𝒂𝒏𝒏𝒆𝒓 𝒐𝒇 𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 [𝒄𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora