- مرد تنهای خدا -

354 121 49
                                    

کای روی پاشنه پا چرخید و به اسقف پیر نگاه کرد: از اینکه مدام اینطور خطاب‌ بشم خسته شدم. پدر پارک، راستش من حافظه بدی ندارم، برای همینه که اسم بی ارزشت رو بعد تمام این سالها بخاطر میارم. درواقع کمتر پیش میاد کسایی رو که دیدم فراموش کنم این رو گفت و از گوشه چشم نگاه معناداری به سھون انداخت.

چند قدم اطراف پیرمرد راه رفت و به اتاقی که اسقف ازش خارج شده بود نگاهی انداخت: میبینم که ھنوز از عادتهای کثیفتون دست نکشیدین.

بینیش رو سمت لباس پیرمرد برد و مثل یک سگ شکاری حسابی بود کشید، چینی به بینیش داد و با انزجار نالید: این بوی متعفن از توعه، بوی زنای تو پیرمرد این ساختمون رو برداشته. حالم رو بهم زدی.

مردی که ھمراه اسقف بود عصبانی یک قدم به جلو برداشت: حرف دهنتو بفهم پسره بی همه چیز.

کای نگاھش رو به سختی از پیرمرد گرفت و به ھمراھش دوخت: وگرنه ؟ این رو گفت و ابروش رو تایی داد و به چشم های خشمگین مرد خیره شد.

لبخند گل و گشادی زد و شمرده شمرده پرسید: ھیچ ... میدونی... من ... کیم؟
انگشتش رو جلوی صورت مرد گرفت: من آدمیم که امثال تو ھیپربورینی( پرستندگان آپولو- مراجعه به قسمت اول و دوم) نمیتونن تھدیدش کنن. من نه از مرگ باکی دارم نه از زندگی.

مرد یقه کای رو چسبید‌ و به دیوار کوبیدش: هیچ بدم نمیاد استخوناتو خمیر کنم.

کای پوزخندی زد و نگاهی به سهون که شاهد ماجرا بود انداخت: امثال شما کثافتها که با نقاب دین ھرکاری میکنید اسم کلیسا و خداوند رو به لجن کشیدید.
باکرگی و پول مردم رو ازشون میگیرین و فردا پشت میز دروغینتون زانو میزنید و از خدایی که بھش اعتقادی ندارین طلب بخشش میکنید.
چطور میتونید کسی رو ببخشید وقتی گناهان نابخشودنی مرتکب شدید ؟ چطور بهشت رو مثل یک کالای لوکس میفروشید؟ آدمهایی که قادر به کنترل بند شلوارشون نیستن ادعای تسخیر جهان رو دارن.

اسقف رو مخاطب قرار داد و گفت: شرط میبندم اون دختر بیچاره رو توی خون و اشک خودش رها کردی تا برای مراسم فردا آماده شی.
اسقف نگاهش رو از کای دزدید و همین مهر تاییدی بر حرف های کای بود.

کای به دست هایی که به گردنش فشار وارد میکرد نگاه کرد و دونه دونه انگشت ها رو از خودش جدا کرد:میدونی پدر، شماھا کاری کردین که نیچه فریاد زد خدا مرده، بله درسته خدا مرده ما خدارو کشتیم با تمام گناھانمون خدا رو کشتیم .

چگونه خود را تسلی خواهیم داد، جنایتکاران تمامِ جنایتکاران را؟ آنچه مقدس‌ترین و مقتدرترین چیز بود که تاکنون جهان به خود دیده‌است، بر اثر خون‌ریزی بسیار حاصل از چاقوهای ما مرده‌است. چه کسی ما را از این خون پاک خواهد کرد؟ چه آبی برای ما موجود است تا خود را بشوییم؟ چه اعیادی بهر کفاره، چه مناسک مقدسی را از خود ابداع خواهیم کرد؟ آیا عظمت این عمل بیش از اندازه برای ما عظیم نیست؟ آیا نبایستی تنها خود خدایانی دیگر شویم تا شایسته این کار باشیم؟ (نیچه - ضد مسیح )

𝑫𝒊𝒗𝒊𝒏𝒊𝒕𝒚 𝒎𝒂𝒏𝒏𝒆𝒓 𝒐𝒇 𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 [𝒄𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]Kde žijí příběhy. Začni objevovat