- شهر گناه (۱) -

187 58 25
                                    

سلام عزیزان من امیدوارم که حالتون خوب باشه ، متاسفم بابت وقفه ای که توی آپ بوجود اومده امیدوارم ازم ناراحت نباشید♡
این قسمت راجب آخرین کرکتر داستانه پس لطفا صبوری کنید و برای درک بهتر داستان سه گانه خون بپا خواهد شد رو بخونید و بعد این قسمت رو مطالعه کنید ،بیشتر از این معطلتون نمیکنم:

اینجا دیار دلگیر حبوط آدم است...

(( - اوایل اذیت میشدم، میدونی چی میگم دیدن اینکه مخلوقات من چکارھایی میتونن بکنن ھوش از سرم میپروند، یه بشکن کافی بود تا قلاده رو دور گردن ھرکسی که میخوام بندازم...خندید و نفس عمیقی کشید : ازم میترسی؟
+ ترس؟ شاید لازمه به خودت توی آینه نگاه کنی، تو منو نمیترسونی ، بیشتر دلم برات میسوزه، تو یه بچه رھا شده ھستی.
ـ تراژیکه، یجوری حرف میزنی.
+ منو وسوسه نکن ، میتونم تمام شب رو صرف موعظه ت کنم.
- فایدش چیه وقتی فردا که مستی از سرم بپره ازش شرمسار میشم یا تو بھترین حالت فراموشش میکنم؟))

برای بار ھزارم تو یکسال و خرده ای گذشته داشت به اون نوار کذایی گوش میداد. همون که بصورت ناشناس براش فرستاده شده بود و بارسنگینی روی شونه ش گذاشته بود.

چشم ھاش رو مالید و سمت کتری برقی رفت تا روشنش کنه، شاید
قھوه سرحالش میاورد و مدت بیشتری هوشیار نگهش میداشت.انرژی و وقت زیادی صرف این پرونده کرده بود و حالا ھمه چیز مثل یک
کلاف در ھم تنیده شده بود.

با صدای بلند سوت کتری از افکارش بیرون کشیده شد: خب حالا ماگ مورد
علاقه م رو درمیارم و بھترین قھوه جھان رو درست میکنم ، یکم از این قھوه آماده رو میریزم ته ظرف و فقط یکی دو قاشق شکر لازم دارم. طبق عادت قدیمیش با خودش صحبت میکرد و از اینکار لذت میبرد. به صدای ذھنش اجازه عرض اندام میداد هرچی نباشه از دیوانه شدن که بهتر بود.

- میشه برای منم یکی درست کنی رفیق؟

ایل به ھمکارش نگاھی انداخت: داغون بنظر میرسی.
مرد خندید و خودش رو روی اولین صندلی ولو کرد: تا صبح گزارش پرونده کلیسای ھانام دونگ رو مینوشتم ، محض رضای خدا صدای اعترافای این مردک رو قطع کن .
ایل لیوانی قھوه جلوی کانگ گذاشت: چیش اذیتت میکنه؟
مرد پوست لبش رو جوید: دونستن، دونستن اینکه کاری ازدستمون برنمیاد. مثلا ما خود قانونیم اما هیچی به هیچی.

ایل ماگ قھوه رو لمس کرد و سمت دستگاه رفت و صدا رو قطع کرد: قطع کردنش قرار نیست جون کسی رو نجات بده یا مرده ها رو زنده کنه.
کانگ ھومی کرد ، خوب میدونست حق با ایله و صدای حقیقت رو نمیشه خفه کرد: مقامات خواستن حالا که وزیر کلک خودشو کنده پرونده رو جمع و جور کنن.
ایل سری تکون داد: غیر اینم انتظار نمیرفت راستی ، پرونده پزشکی قانونیش رو دیدم، تمیز بود اونقدر تمیز که شک کردم شاید واقعا خودکشی بوده باشه.

𝑫𝒊𝒗𝒊𝒏𝒊𝒕𝒚 𝒎𝒂𝒏𝒏𝒆𝒓 𝒐𝒇 𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 [𝒄𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]Onde histórias criam vida. Descubra agora