یکم که سرم گرم الکل میشه لب بوم میشینم ، سیگار باسیگار روشن میکنم و با خدا حرف میزنیم. البته بیشتر من حرف میزنم و اون گوش میده.
چراغای شهر روشن و خاموش میشن ولی حرفای ما تا خود صبح طول میکشه. مردم منو دیوانه خطاب میکنن، این شهر کلافم میکنه و روزا رو به امید شبا سر میکنم. منتظرم یروز منو صدام کنه ، منم انقد مست باشم که برای دیدنش گام بردارم و تمام... بالاخره بتونم ببینمش.
-کیم کای-
YOU ARE READING
𝑫𝒊𝒗𝒊𝒏𝒊𝒕𝒚 𝒎𝒂𝒏𝒏𝒆𝒓 𝒐𝒇 𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 [𝒄𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]
Fanfiction⃤•• این داستان یک فن فیکشن (معمولی) نیست! کای کشیش خلع شده ای که در یک شب گرم با پسری غریب آشنا میشه ، اوه سهونی که از وجود خودش خسته شده و این تازه شروع ماجراست. ژانر: [فلسفی، افلاطونی] وضعیت آپ : پایان یافته✓ کاپل: اوه سهون، کیم کای فرعی: کیم تهی...