20

633 111 14
                                    

خب خب ...باید بگم این قسمت اسمات +۱۹ داره پس با مسئولیت خودتون بخونین 🙂❤
________________

جونگ کوک درحالی که شمشیرش رو کشیده بود وارد اتاق شد و در رو بست عصبی به جیمین خیره شد و با صدای دورگه دستور داد:
همین الان شوگارو بهم برگردون...

یونگی با شنیدن صدای جونگ کوک لبخند زد و از پشت جیمین بیرون اومد و با دلتنگی سمت جونگ کوک رفت...
اما تهیونگ مانعش شد و شمشیرش رو سمت
جونگ کوک گرفت: بهت گفتم اگه نذاری من و جیمین بریم رحم نمیکنم
یونگی تقلا کرد تا پیش جونگ کوک بره اما تهیونگ محکمتر گرفتش

جونگ کوک عصبی یه قدم نزدیک شد:
برای اینکه جلوتون رو بگیرم نیومدم من صدای کمک خواستن یونگی رو شنیدم باید خودم رو بهش میرسوندم تا رسیدنش به قصر اتفاقات بدی میفته من حس میکنم

تهیونگ پوزخند زد:
آره منم حس میکنم به خاطر اعتماد به توی عوضی شورش شد

_بهتره اول خاندان خیانتکاره خودت رو سرزنش کنی تهیونگ درضمن حرفای منو جدی بگیر

تهیونگ اخم کرد:منظورت چیه؟

_جیهوپ بهت گفت چطور از جنگل خون زنده بیرون اومده مگه نه ؟ فقط همینقدر بدون زنی که نجاتش داد... مادره منه

_یعنی چی جیهوپ رو مانتراها نجات دا...

مکث کرد و شوکه به جونگ کوک خیره شد

_درسته مادر من مانتریکه

جیمین: پس تو با جادو یونگی رو زنده نگهداشتی

_ آره برعکس تو که شمشیرت رو زیر گردنش گذاشتی من زنده نگهش داشتم حالا بذار بیاد پیشم

نامجون گلوش رو صاف کرد: حالا که قصد نجات یونگی رو داری بهتره بدونی حس بدت بخاطره خاندان منه که دنبال یونگی و تهیونگن پس باید بهمون کمک کنی تا بتونیم حریفشون شیم

جونگ کوک با حرص لبش رو گزید میدونست برای گرفتن یونگی باید باهاشون راه بیاد پس سرش رو به علامت تایید تکون داد

تهیونگ: جیمین مواظب یونگیه اونوقت ما سه تا میتونیم باهم حمله کنیم و از پسشون بربیایم

جیمین نگران پرسید:
اگر تعدادشون بیشتر از اونی که فکر میکنیم باشه چی؟

تهیونگ بهش چشمک زد:بازم میتونیم از پسشون بربیایم فقط کافیه یونگی تو دست و پا نباشه

جونگ کوک زمزمه کرد: تعدادشون فقط چهار نفره

جیمین:از کجا مطمئن باشیم

_ به محض اینکه وارد میخونه شدم حس کردم
می خوام بهشون حمله کنم هرکی که بخواد به یونگی آسیب بزنه من حسش میکنم
چشماش رو ریز کرد: همونطور که راجب تو حس کردم

جیمین: من مجبور بودم میفهمی تقصیر خودت هم بود

تهیونگ:تمومش کنین بیاین شر مزاحم هارو بکنیم و از میخونه دور شیم اونوقت هرکی راه خودش رو میره

True kingحيث تعيش القصص. اكتشف الآن