هوسوک : عشق یعنی چی ؟
~~~~~~~~~~~~~
از زبان نویسنده :
یونگی شوکه شد ، تا حالا کسی ازش راجب عشق نپرسیده بود ، ولی الان هوسوک اولین نفر بود ، حالا چه جوابی باید بهش میداد ؟ راجب عشق چندین و چند سالش میگفت یا هرچیزی به ذهنش میومد رو میگفت ؟
ولی یونگی عشق رو تجربه کرده ، میدونه راجب چی باید بگه ، فقط کافیه اشخاص رو حذف کنه و احساسات خودش رو بگه .یونگی : خب ... وقتی عاشق کسی میشی ، قلبت برای زنده موندن خودت نمیتپه ، برای اون میتپه . عاشق شدن یعنی وقتی ناراحته ، ناراحت باشی ؛ وقتی خوشحاله از ته دلت بخندی ؛ وقتی به کمکت نیاز داره حتی اگر لازم باشه بمیری اینکار رو بکنی فقط برای اینکه خوشحال باشه . عاشقی یعنی وقتی لمست میکنه ، نگات میکنه ، باهات حرف میزنه ، اشک هات رو پاک میکنه ، بغلت میکنه ، از خود بیخود شی و تلاش کنی برای اینکه این کار هارو بیشتر انجام بده ، چون بهت ارامش میده . عاشقی یعنی وقتی پیشت باشه قلبت تند تند بزنه . عاشقی خیلی پیچیدست هوسوکی .
هوسوک : تا حالا عاشق شدی ؟
یونگی : تو شدی ؟
هوسوک : اره
یونگی از چیزی که قبلا بود متعجب تر شد ، حتی فکرش رو هم نمیکرد که هوسوک همچین جوابی بده
یونگی : خب اون کی هست ؟
هوسوک : خب ... اون ، خیلی مهربونه ، از بیرون ادم بی اعصابیه ولی واقعا مهربونه ، هر وقت پیشم میشینه از خود بیخود میشم . وقتی ناراحته دلم میلرزه ، وقتی میفهمم نمیتونم کاری براش بکنم دلم میخواد خودم رو بکشم . هر وقت لمسم میکنه ، کنارمه و باهام حرف میزنه ، اروم میشم ...
یونگی با هر کلمه ای که هوسوک میگفت بیشتر به ترکیدن بغض توی گلوش نزدیک تر میشد ، میدونست چرا ! ناسلامتی هوسوک عشق چندین و چند سالش بود . پس... عجیب نیست که وقتی راجب یکی دیگه میگفت ، قلبش به درد میومد .
هوسوک میتونست قطرات اشک یونگی توی چشم هاش جمع میشد رو حس کنه ، ولی از گفتن حرف هاش دست نمیکشید . چون میدونست عاشق کی شده و راجب کی داره حرف میزنه .یونگی : من میشناسمش ؟
هوسوک : اره ، میشناسیش . خیلی خوب هم میشناسیش
یونگی دیگه نمیتونست تحمل کنه ، تحمل این حرف ها کار هر کسی نیست ، ولی اون هنوز نمیدوست داره درباره کی حرف میزنه .
یونگی : خب ، من چیکار میتونم برات انجام بدم ؟
هوسوک : میترسم که بهش اعتراف کنم . میترسم اگر بهش بگم من رو قبول نکنه
KAMU SEDANG MEMBACA
death spell
Fiksi Penggemar𝓓𝓮𝓪𝓽𝓱 𝓼𝓹𝓮𝓵𝓵࿐ کی فکرش رو میکرد یه طلسم باعث بشه زندگی ۷ تا پسر زیر و رو بشه ، طوری که برای نجات زندگی خودشون و دیگران با یک طلسم به نام " طلسم مرگ " مبارزه کنن . فقط برای ادامه اینده ای که معلوم نیست بهش میرسن یا نه... کاپل ها : نامجین ، س...