* در حال حاضر اتفاقات پشت سر هم اتفاق میفته و همون روالی که سه پارت قبل داشتیم ادامه پیدا میکنه...( همونطور که توی پارت قبل گفتم قراره باز هم روال همزمان بودن اتفاقات وجود داشته باشه )
___________________
دیدگاه نویسنده :
توی اتاق سکوت بدی حاکم شده بود . هنوز ۴ نفر از ۷ نفر مرحله رو رد نکرده بودن و ۳ نفر باقی مونده منتظر اومدنشون بودن .
نامجون کنار یونگی که بخاطر تنگی نفسش حالش بد شده بود ، نشسته بود و قابل ذکره که منتظر باز شدن دروازه و بیرون اومدن جین بود . استرس داشت که بلایی سر جین بیاد و جین نتونه بهش خبر بده ؛ قطعا اگر اتفاقی براش میفتاد و از دستش میداد ، دیگه نامجون سابق نمیشه .
یونگی که نفس هاش سر جاش اومده بود ، از استرس شدید با انگشت هاش بازی میکرد و نمیدونست دقیقا باید چیکار کنه . حدود ۵ دقیقه هست که جونگکوک اومده و هنوز هیچ دروازه ای باز نشده تا یکی از ۴ نفر ازش بیرون بیاد .
جونگکوک هم عرض اتاق رو برای ۳۰ امین بار طی میکرد و منتظر تهیونگ بود تا بیاد .
البته ، اونها منتظر جیمین هم بودن ؛ مخصوصا الان که میدونن خود روح طلسم باهاشون مبارزه میکنه ، کار جیمین سخت تر از همشونه .سکوت اتاق با صدای باز شدن دروازه شکست ، هر کدوم از اون سه نفر ، منتظر جفتشون یا بهتر بگیم ، عشقشون بودن ولی در عین ناباوری ، به جای یه انسان یه حیوان از دروازه بیرون اومد و اون هم ، هوپی بود .
یونگی با دیدن هوپی ، استرسش بیشتر و بیشتر شد . توی ذهنش جمله " چرا هوپی اینجاعه ؟ هوسوک کجاست ؟ " اکو میشد .
یونگی : هوپی ، هوسوک کجاعه ؟
هوپی : برای همین اومدم ، باید بیای
یونگی : چرا ؟
هوپی : هوسوک ...
دروازه دیگه ای کنار هوپی باز شد و وی ازش بیرون اومد
وی : جونگکوک اومد ؟
جونگکوک : چی شده ؟
وی : باید بیای
جونگکوک : چرا
وی : تهیونگ گیر افتاده ، اون روح روش طلسمی رو خونده که نتونه قدرتشو کنترل کنه
هوپی : تهیونگ هم ؟؟؟؟
یونگی بیشتر و بیشتر گیج میشد .
YOU ARE READING
death spell
Fanfiction𝓓𝓮𝓪𝓽𝓱 𝓼𝓹𝓮𝓵𝓵࿐ کی فکرش رو میکرد یه طلسم باعث بشه زندگی ۷ تا پسر زیر و رو بشه ، طوری که برای نجات زندگی خودشون و دیگران با یک طلسم به نام " طلسم مرگ " مبارزه کنن . فقط برای ادامه اینده ای که معلوم نیست بهش میرسن یا نه... کاپل ها : نامجین ، س...