| part 17 |

497 78 15
                                    

* در حال حاضر اتفاقات پشت سر هم اتفاق میفته و همون روالی که سه پارت قبل داشتیم ادامه پیدا میکنه...( همونطور که توی پارت قبل گفتم قراره باز هم روال همزمان بودن اتفاقات وجود داشته باشه )

___________________

دیدگاه نویسنده : 

توی اتاق سکوت بدی حاکم شده بود . هنوز ۴ نفر از ۷ نفر مرحله رو رد نکرده بودن و ۳ نفر باقی مونده منتظر اومدنشون بودن .

نامجون کنار یونگی که بخاطر تنگی نفسش حالش بد شده بود ، نشسته بود و قابل ذکره که منتظر باز شدن دروازه و بیرون اومدن جین بود . استرس داشت که بلایی سر جین بیاد و جین نتونه بهش خبر بده ؛ قطعا  اگر اتفاقی براش میفتاد و از دستش میداد ، دیگه نامجون سابق نمیشه .

یونگی که نفس هاش سر جاش اومده بود ، از استرس شدید با انگشت هاش بازی میکرد و نمیدونست دقیقا باید چیکار کنه . حدود ۵ دقیقه هست که جونگکوک اومده و هنوز هیچ دروازه ای باز نشده تا یکی از ۴ نفر ازش بیرون بیاد .

جونگکوک هم عرض اتاق رو برای ۳۰ امین بار طی میکرد و منتظر تهیونگ بود تا بیاد .
البته ، اونها منتظر جیمین هم بودن ؛ مخصوصا الان که میدونن خود روح طلسم باهاشون مبارزه میکنه ، کار جیمین سخت تر از همشونه .

سکوت اتاق با صدای باز شدن دروازه شکست ، هر کدوم از اون سه نفر ، منتظر جفتشون یا بهتر بگیم ، عشقشون بودن ولی در عین ناباوری ، به جای یه انسان یه حیوان از دروازه بیرون اومد و اون هم ، هوپی بود .

یونگی با دیدن هوپی ، استرسش بیشتر و بیشتر شد . توی ذهنش جمله " چرا هوپی اینجاعه ؟ هوسوک کجاست ؟ " اکو میشد .

یونگی : هوپی ، هوسوک کجاعه ؟

هوپی : برای همین اومدم ، باید بیای

یونگی : چرا ؟

هوپی : هوسوک ...

دروازه دیگه ای کنار هوپی باز شد و وی ازش بیرون اومد

وی : جونگکوک اومد ؟

جونگکوک : چی شده ؟

وی : باید بیای

جونگکوک : چرا

وی : تهیونگ گیر افتاده ، اون روح روش طلسمی رو خونده که نتونه قدرتشو کنترل کنه

هوپی : تهیونگ هم ؟؟؟؟

یونگی بیشتر و بیشتر گیج میشد .

death spellDonde viven las historias. Descúbrelo ahora