دیدگاه جونگکوک :
سریع به سمتش دوویدم و خودم رو بهش رسوندم . نشستم زمین و سرش رو روی پاهام گذاشتم .
جونگکوک : تهیونگ ، ته چت شده ؟
خیلی نگذشت که دیگه تکون نخورد . فقط چشم هاش بسته بود و نفس میکشید .
جونگکوک : تهیونگ ، تهیونگ چشماتو باز کن . باز کن خواهش میکنم . اگه میخوای تلافی در بیاری این اصلا راه خوبی نیست
چشم هاش شروع به لرزیدن کرد و باز شد .
جونگکوک : تهیونگ حالت خوبه ؟ چی شد ؟
تهیونگ : الان... چه اتفاقی... برام افتاد؟
جونگکوک : یعنی چی که چه اتفاقی افتاد ! مگه این تلافیت نبود ؟ خیلی ممنون خیلی خوب تلافی کردی . ۱۰ هیچ به نفع تو
تهیونگ : جونگکوک چی میگی تو ؟؟؟ میگم من چم شد ؟ چرا افتادم زمین؟
جونگکوک : یعنی الان میخوای بگی از قصد اینکار رو نکردی
تهیونگ : نه من واقعا اینکار رو نکردم . من خودمم نمیدونم چم شد یهو چشم هام سیاهی رفت و بعدش دیگه هیچی حس نکردم ، هیچی
انگار راست میگفت ، تلافی نبود . واقعا حالش بد شده بود . ولی من نمیتونم توی این مورد بهش اعتماد کنم .
جونگکوک : تهیونگ تو حالت خوب نیست . میتونی بلند شی؟
دستاش رو روی زمین گذاشت و بلند شد . بعد هم دستش رو دراز کرد تا من از زمین بلند شم . دستش رو گرفتم و بلند شدم . دستی به لباسای خاکیم کشیدم و نگاهم رو به تهیونگ دادم
جونگکوک : دیگه چشمات سیاهی نمیره ؟
تهیونگ : نه ، خوبم . میشه بگی؟
جونگکوک : خب... وقتی من داشتم میرفتم دیدم نیستی . بعد اطرافم رو نگاه کردم دیدم عقب تر از منی و تکون نمیخوری . صدات هم زدم ولی هیچی به هیچی . بعد افتادی زمین و شروع کردی به لرزیدن .خیلی نگذشت که اروم شدی و بعدم که چشمات رو باز کردی .
عصبی بودم ، نتونستم خودم رو کنترل کنم و این باعث شد صدام بلند تر بشه .
جونگکوک : تهیونگ خواهشا دیگه این شوخی هارو باهام نکن . نمیدونی وقتی دیدمت چه حالی شدم؟؟؟
تهیونگ : جونگکوک... اروم.. اروم باش
دیدگاه تهیونگ :
باور نمیکرد که من واقعا از قصد اون کار رو نکردم . نمیتونستم بهش بگم که واقعا حالم بد شده بوده و اصلا باهاش شوخی نکردم .
صداش بالاتر رفت و شروع کرد به داد زدنجونگکوک : تهیونگ خواهشا دیگه این شوخی هارو باهام نکن نمیدونی وقتی دیدمت چه حالی شدم ؟
میخواستم ارومش کنم . باید اروم میشد . با ملایمت باهاش حرف زدم
تهیونگ : جونگکوک... اروم... اروم باش
YOU ARE READING
death spell
Fanfiction𝓓𝓮𝓪𝓽𝓱 𝓼𝓹𝓮𝓵𝓵࿐ کی فکرش رو میکرد یه طلسم باعث بشه زندگی ۷ تا پسر زیر و رو بشه ، طوری که برای نجات زندگی خودشون و دیگران با یک طلسم به نام " طلسم مرگ " مبارزه کنن . فقط برای ادامه اینده ای که معلوم نیست بهش میرسن یا نه... کاپل ها : نامجین ، س...