| part 19 |

534 79 9
                                    

دیدگاه نویسنده :

جین : میبینم خوب بلدین طلسم هام رو دور بزنین . من چیزی که میخواستم رو گرفتم ، از اخرین روز های زندگیتون لذت ببرین

کلمه به کلمه این نامه ، ترس و اضطراب رو برای هر ۶ نفرشون به وجود اورد .

تهیونگ : جیمین هیونگ دست اونه ؟

یونگی : برای چی جیمین رو میخواسته ؟

نامجون : بخاطر قدرتش ، میخواسته قدرت جیمین رو بگیره تا بتونه جاودان بمونه .

جین : و قراره تا چند روز دیگه حمله کنه .

جونگکوک : هوففف ، حالا باید چیکار کنیم؟

همه نگاهشون رو به نامجون دادن ، چون معمولا اون خیلی چیز هارو میدونست اما این مورد ؛ این مورد فرق داشت

نامجون : اونجوری بهم نگاه نکنین که منم چیزی نمیدونم .

سکوت سنگینی بینشون برقرار شد .

نامجون : ار ام

پرنده کوچولوش کف دستش ظاهر شد

نامجون : تو ایده ای نداری

ار ام : نه ، ندارم

نامجون : لعنتی

نامجون از شدت سردردی که داشت دستش رو روی سرش گذاشت ، از طرفی درد دستش اذیتش میکرد و از طرفی دیگه خودش رو سرزنش میکرد چون اون تنها کسیه که میتونه نجاتش بده

نامجون : دارم دیوونه میشم . من تنها کسیم که میتونم کمکش کنم ولی حتی نمیدونم کجاست ، معلوم نیست حالش خوبه یا نه

جین : نامجون اروم باش

جین از ترس اینکه بخیه های نامجون باز شه سریع کنارش روی تخت نشست و سرش رو روی شونه نامجون گذاشت و بغلش کرد . نامجون هم که منبع ارامشش رو پیدا کرد مثل بچه هایی که مادرشون بغلش کرده ، اروم گرفت . ولی باز هم چیزی از عذاب وجدانش کم نمیشد .

یونگی : خیلی خب ، فردا دانشگاه بازه ، نامجون که لازم نیست بره چون دکتر گفت بخاطر زخمش زیاد حرکت نکنه بهتره ، ما هم فردا میریم سر کلاس وقتی برگشتیم یه فکری میکنیم چجوری جیمین رو پیدا کنیم

هوسوک : بهتره هممون پیش هم بمونیم . چندتامون روی زمین میخوابن بقیه رو تخت . نامجون تو بخاطر دستت روی تخت بخواب ، بقیه هم خودتون ببینین با کدوم راحتین .

بعد از یکی دو دقیقه مشخص شد کی کجا بخوابه . جین کنار نامجون میخوابید ، خدای خواب مین یونگی روی تخت میخوابید ، جونگکوک و تهیونگ هم کنار هم روز تخت میخوابیدن . البته توی این اوضاع ، هیچ کدومشون توان خوابیدن نداشتن .

دیدگاه نامجون :

جین : سعی کن یکم استراحت کنی باشه ؟ اگر درد داشتی حتما بیدارم کن

death spellWhere stories live. Discover now