| part 10 |

561 91 17
                                    

نامجون :

اوج قدرت : هر کدام از جادوگر ها در زمان خاصی از ۲۴ ساعت به اوج قدرت خود میرسند . کسانی که اوج قدرتشان در روز است ، قدرتشان از طلوع خورشید تا غروب آن به بیشترین حد خود میرسد . البته میزان اوج قدرتشان به میزان تسلط انها بر روی آن بستگی دارد .
کسانی که اوج قدرتشان شب است از طلوع ماه تا غروب ماه قدرتشان زیاد میشود . و شرایطشان با کسانی که اوج قدرتشان روز است تفاوتی ندارد .

برخلاف تصورات مردم ، کسانی که دارای قدرت هستند ، با نوع قدرت خود تقسیم بندی نمیشوند . این افراد به دو دسته تقسیم میشوند ، فرزندان ماه و فرزندان خورشید .
فرزندان ماه کسانی هستند که در زمان طلوع تا غروب ماه به دنیا امده اند و اوج قدرتشان هم در همان زمان است .
فرزندان خورشید کسانی هستند که در زمان طلوع تا غروب خورشید به دنیا امده اند و مانند فرزندان ماه اوج قدرتشان در ان زمان است .
یعنی به طور کلی به کسانی که اوج قدرتشان شب است ، فرزند ماه ، و به کسانی که اوج قدرتشان روز است ، فرزند خورشید میگویند .
تشخیص اینکه چه کسی فرزند ماه است و چه کسی فرزند خورشید ، اینگونه است که وقتی فردی میداند جادوگر است ، در زمان اوج قدرت خود نشانی روی بازوی او به وجود می اید . برای مثال فرزند خورشید ، در زمان طلوع تا غروب خورشید نشان خورشید زرد روی بازوی او به وجود می اید . برای فرزندان ماه نیز نشان ماه سفید به وجود می اید .
( نکته : طلسم مرگ باعث شده است که برگزیده ها برای اینکه نفهمند اوج قدرتشان چه زمانی است ، جلوی به وجود امدن نشان را گرفته است . برگزیده ها برای اینکه بفهمند چه زمانی اوج قدرتشان است باید گردنبند های مخصوص خودشان را بیابند و از طریق ان متوجه شوند چه فرزند ماه هستند یا خورشید . )

دو فرزند ماه و خورشید مکمل یکدیگر هستند . همانطور که اب و اتش ، روز و شب ، و ماه و خورشید مکمل هم هستند . این به این معناست که اگر دو فرزند ماه و خورشید کنار هم باشند ، بسیار قدرتمند خواهند شد . البته کسی نمیداند ترکیب قدرت های ماه و خورشید چه چیزی میشود ولی تا زمانی که یک چیز مجهول بین دو فرزند وجود داشته باشد ، قدرت ان دو ترکیب میشود .
ان چیز مجهول فقط زمانی پیدا میشود که برگزیده ها بتوانند به کمک ان ، قدرت های خود را ترکیب کنند . همچنین یکی از راه های اصلی برای از بین بردن طلسم مرگ نیز همین چیز مجهول است .

هر کلمه ای که از دهانم خارج میشد ، مغزم رو درگیر تر از چیزی که بود میکرد . منی که فکر میکردم خودم رو خیلی خوب میشناسم ، با خوندن این کلمات متوجه شدم من هنوز خیلی چیز هارو راجب خودم نمیدونم ، هنوز خیلی چیز ها مونده تا بتونم بگم کیم نامجون واقعی کیه ؟ ولی واقعا ، من کیم ؟ کیم نامجون واقعی کیه؟
بعد از مکث کوتاهی که کردم ، صفحه رو ورق زدم . عنوان این صفحه از کتاب قلبم رو برای هزارمین بار به لرزش در اورد . کلمه " برگزیده ها " همون کلمه ایه که فکرش رو نمیکردم یه روزی ازش بترسم . این همون کلمه ایه که من توی دانشگاه همیشه در تلاشم که به دستش بیارم ولی الان ، به طور فجیهی ازش ترس و نفرت دارم . خودم رو کنترل کردم و دوباره شروع به خوندن کردم .

death spellDonde viven las historias. Descúbrelo ahora