از زبان نویسنده :
۷ پسر دور میز گرد و بزرگ کتابخونه نشسته بودن . هیچ کدومشون هیچ ایده ای راجب ادامه راهشون نداشتن . حتی کلاسی هم نداشتن که بتونن با اون ذهنشون رو از این طلسم پاک کنن .
تهیونگ که کنجکاو بود برای چه کاری اینجان سکوت رو شکست :تهیونگ : الان باید دنبال چی بگردیم ؟
جین : اول باید متوجه بشیم این برگه چیه و برای کجاست . بعد باید بفهمیم این گردنبند ها برای چی ان .
جونگکوک : توی اون برگه چیه ؟
جین برگه رو از روی کتابی که پدرش بهش داده بود برداشت و نوشته روش رو خوند :
جین : یکی از راه های از بین بردن طلسم ، غلبه به نفرته . به جایی برو تمام عمرت ازش متنفری
یونگی با شنیدن این جمله یاد خاطرات گذشتش افتاد . قطعا دلش نمیخواست به اون خراب شده کوفتی بره ! البته ، هیچ کدوم از اون هفت نفر نمیخواستن
یونگی : جای که ازش متنفریم ؟ یعنی چی ؟ بریم اونجا دقیقا چیکار کنیم ؟
جین به بالا انداختن شونه هاش برای جواب دادن به سوال های یونگی بسنده کرد .
نامجون یاد حرفی که هیون کی قبل از برگشتنش به خوابگاه گفته بود افتاد . به سرعت کتابی که از اردوگاه اورده بود رو برداشت و ورق زد
جونگکوک : هیونگ ، چیکار داری میکنی ؟
نامجون : صاحب کتابخونه گفت این کتاب نوشته هاش هر لحظه ممکنه ادامه پیدا کنه . مثل کتاب های جادویی که چیزی بدون اینکه تو با خودکار بنویسی ، نوشته میشه . ممکنه چیزی برای راهنمایی داشته باشه .
برگه هارو به سرعت ورق میزد به طوری که هر لحظه ممکن بود پاره بشه . وقتی به اخرین صفحه کتاب رسید ، نوشته ها به ارومی ظاهر شدند
همه شاهد این صحنه بودند . همشون با تعجب به نوشته ها خیره شده بودندنامجون : هر فرد روحی دارد ، روح چیزیست که اگر نباشد ، بدن بی ارزش است . قدرت یک جادوگر در روح اوست پس باید برای شکست دادنش ، روحش را شکست داد .
هوسوک : شاید منظورش اینه که باید مراقب باشیم روحیمون از بین نره و تمام تلاشمون رو بکنیم تا شکست نخوریم ؟!
یونگی : منطقیه
نامجون کتاب رو بست . نمیدونست این جمله الان چه چیزی رو میخواست بفهمونه . از دست ندادن روحیه الان چه کمکی به اونها میتونه بکنه ؟
جیمین : جین هیونگ ، برگه ای که داشتی مال کتابت هست یا نه ؟
جین : نمیدونم ، بزار ببینم
جین کتابش رو برداشت و به اخرین صفحه کتاب رفت . کتاب کاملا خاک خورده بود چون حدود ۱ سال کسی بهش دست نزده . برگه ای که دستش بود رو برداشت و ضلعی که پاره شده بود رو کنار جای برگه پاره شده ی کتاب گذاشت .
ESTÁS LEYENDO
death spell
Fanfic𝓓𝓮𝓪𝓽𝓱 𝓼𝓹𝓮𝓵𝓵࿐ کی فکرش رو میکرد یه طلسم باعث بشه زندگی ۷ تا پسر زیر و رو بشه ، طوری که برای نجات زندگی خودشون و دیگران با یک طلسم به نام " طلسم مرگ " مبارزه کنن . فقط برای ادامه اینده ای که معلوم نیست بهش میرسن یا نه... کاپل ها : نامجین ، س...