قسمت 20

69 24 18
                                    


تهیونگ به نگاه خیره ی جونگکوک زل زده بود

به لبخندش

به حالتی که شاید فکرش رو نمیکرد توی چشمهای پسر ببینه نه اینکه بدش بیاد نه . انگار بیشتر خوشش اومده بود

.بی اونکه هیچ کدوم حرفی بزنن چند دقیقه ای به هم خیره بودن و هر یک تو جهان خودشون سیر میکردن

تهیونگ نمیدونست که وقتی داره به لبخند جونگکوک نگاه میکنه ناخودآگاه لبهای خودش هم منحنی شکل میشن

شاید این یه ری اکشن غیرارادی بود

شاید

سکوت رو صدای غرش شکم تهیونگ شکست

ابروهای جونگکوک تا زیر موهای روی پیشونیش بالا رفتن و بعد خندید

تهیونگ هم صاف ایستاد و همراه جونگکوک خندید:

بعد از ساعت های زیاد گرسنگی کشیدن خیلی عادیه

جونگکوک هم به خودش اومده بود :

برای چی باید گرسنگی بکشی؟

تهیونگ قدمی ازش دور شد. به نظر میومد پسر رو معذب کرده چون یه لحظه هم از پیچوندن انگشتهاش در هم دست برنمیداشت:

مطمئن باش که خودخواسته نبوده من که *مرتاض نیستم!! بسته های غذایی ما هنوز نرسیده

(مرتاض:کسانی که با سختی کشیدن و دورشدن از بقیه ی مردم روی قدرت های معنوی خود کار میکنند)

خب این از حد جونگکوک بالاتر بود

نمیخواست به این فکر کنه که یه عده جعبه جعبه غذا رو به محافظین تحویل میدن و رسید میگیرن!

از طرفی هم نمیتونست جلوی ناراحتیش از گرسنه موندن یک شخص رو بگیره . جین هیونگش همیشه میگفت غذا تنها نعمتیه که حتی باید با دشمنت هم شریک بشی! پس به تهیونگ اشاره کرد:

تا بشینی من...یه چیزی برای خوردن میارم

و قبل از اعتراض تهیونگ از اتاق بیرون رفت

شاید این بهانه بود

برای فرار کردن .

 فرار کردن از احساسی که که باعث میشد عرق کنه و دستهاش رو نتونه از هم جدا کنه . چه مرگش شده بود ؟

وقتی به آشپزخانه رسید خدارو شکر کرد که انقدر گرسنه نبود که هر دو ساندویچ مرغ تنوری که مادرش درست کرده بود رو بخوره و یکیش درسته مونده بود

ساندویچ رو با یه قوطی نوشابه و کمی سالاد توی یه سینی چید

-چم شده چم شده چم شده

زیر لب از خودش میپرسید در حالی که صورت تهیونگ که توی یک سانتی متری صورتش بهش خیره شده بود از جلوی چشمهاش کنار نمیرفت

The Other OneWhere stories live. Discover now