قسمت 34

70 20 19
                                    

نوآ نگاهش رو از تهیونگ و جونگکوک برداشت و ناباورانه به هوسوک که با لبخند پهنی روبه روش ایستاده بود و بهش خیره شده بود داد

دست راستش رو به آهستگی بالا اورد و با سر انگشتای لرزان و باریکش گونه ی هوسوک رو لمس کرد

-اوه

با حس گرمای صورتش ...پوستش فهمید که این یه توهم ذهنی نیست که از شدت ناراحتی براش ایجاد شده باشه و فقط همین سه حرف از بین لبهاش بیرون اومد

چشم های درشتش دوباره به سمت اشکی شدن رفتن و سرخ شدن اما هوسوک دستهاش رو بالا آورد و کمی سرش رو خم کرد .یکی از دستهاش رو روی دست نوآ و دیگری رو روی یک طرف صورت کوچکش گذاشت

صورت سردش با دست های هوسوک گرم میشدن

هوسوک اخم ساختگی ای بین ابروهاش نشوند :

تو داری یخ میزنی و باز هم میگی سردت نمیشه؟

نوا این شکایت سالکی رو نشنیده گرفت و به ارومی پرسید :

تو...چرا برگشتی؟؟

هوسوک للبخندی زد و بعد از گذاشتن بوسه ای روی پیشونیش جوابش رو داد :

نباید دوست دخترمو توی این شرایط تنها ول میکردم

بی اونکه نگاهش رو از نوآ برداره دستش رو بوسید :

این جنتلمنانه نیست خانوم جوان

و بعد لبخند بزرگی زد و بدون شوخی زمزمه کرد :

هیچوقت تنهات نمیذارم نوآ

////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

جونگکوک از بین بازوهای تهیونگ بیرون اومد

دیو از آغو کای بیرون اومد و گفت :

انگار جین هیونگ هم خبر داشته .من بهش چیزی نگفتم اما اون احتمالا با..

تهیونگ چشمهاش رو چرخوند :

با هیونگم ملاقات داشته میدونم....نمیخواد به خاطرش نگران باشی

نگاهی به بالای سرشون انداخت

کلاغ مورد علاقه اش "وین" داشت همون اطراف پرسه میزد و به محض اینکه تهیونگ سرش رو تکون داد بالهای بزرگش رو با غرور و فخر فروشی باز کرد و به سمت صخره های تیره رفت

تهیونگ نیشخندی زد :

قراره احتمالا تا چند دقیقه دیگه هیونگمو ببینی!

چشم های جونگکوک درشت شد:

من...چی داری میگی؟؟ من آمادگی ندارم که یه نفر دیگه رو شبیه تو ببینم

تهیونگ بلند خندید

انقدر که سیب گلوش به حرکت درومد و چشمهای جونگکوک رو دزدید :

The Other OneWhere stories live. Discover now