قسمت 26

61 17 5
                                    

سلام عزیزای دلم 

خیلی خیلی معذرت میخوام بابت دیرکرد آپ که با آپ 2 قسمت براتون جران میکنم

دوستتون دارم

////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

این روزها انگار شب زودتر از هر زمستونی از راه میرسید . روزها کوتاه شده بودن و عملا چنج شش ساعت بیشتر از روشنایی روز بهره مند نبودن

اخبار هوا شناسی هم انگار گیج و سردر گم بودن و هرروز احتمال بارش برف و بارون و رعد و برق رو میدادن و از همه ی مردم تقاضا کرده بودن به هیچ وجه سمت ساحل نرن

موج شکنها حالا در فاصله ی نسبتا دوری از ساحل توی دریا دیده میشدن . در این بین هوسوک , جین و جونگکوک اشتیاقشون رو برای راه اندازی گالریشون از دست نداده بودن

هوسوک مشغول طراحی و چخش اعلامیه های تبلیغ افتتاحیه ی گالری چند منظوره ی صخره و موج بود و جونگکوک داشت لوازم مورد نیازشون رو لیست میکرد و سفارش میداد

و جین هم در حال اماده سازی ساختمون بود .

بعد از اینکه چند کارگر رو به ساختمون برده بود تا از عایق بودن سقف مطمئن بشه ] نقشه ی دیوار کشی های داخلی و بخش کافه و مردمی رو هم بهشون داده بود . همینطور باید برای تهیه ی درب ورودی به مرکز کالاهای ساختمانی میرفت

برای احاره دادن فضای کافه اعلامیه داده بود و حالا که از سمت میدون به طرف خونه قدم میزد تلفنش بارها و بارها زنگ میخورد

جواب داد :

بله؟؟.....برای اجاره ی کافه ؟ شرایط زیادی نداره . همین که کافه دار باشید و مجوز بیرید کافیه میتونید کافه رو راه بندازید.....درصد فروشتون رو بعدا صحبت میکنیم.برای دیدن محل فردا ساعت 3 تشریف بیارید به ساختمان گالری هنری صخره و موج ..... ممنونم

اینطور که به نظر میرسید فردا حداقل 6 نفر برای دیدن کافه میومدن .

امیدوار بود کار بازسازی زیاد طول نکشه تا قبل از کریسمس گالری رو راه بندازن

جونگکوک و هوسوک مجموعه های عکس و نقاشیشون رو مرتب و قاب کرده بودن و حالا نویت خودش بود

باید عکسهایی که از سفر اخیرش به طبیعت هاوایی از مردم محلی گرفته بود رو مجموعه میکرد. این مجموعه ی رنگی و شاد میتونست چهره ی گالری رو شادی بخش کنه

باید وسایلش رو میگذاشت و به گالری برمیگشت تا توی آتلیه ی طبقه ی بالا که حالا پر شده بود از بومها و وسایل کارشون , مجموعه اش رو درست و آماده کنه .

توی ذهنش شمرد

کافه , گالری اصلی و بخش مردمی

تا به حال 3 بخش اصلی داشتن....میتونستن گسترشش بدن ...یه بخش برای بچه ها میتونست اتفاق جالبی باشه

The Other OneWhere stories live. Discover now