وقتی جونگکوک مچ دستش رو در حصار انگشتهای قدرتمند تهیونگ دید و بعد از تپش قلبی که به خاطر نزدیکی چند لحظه ی پیش هنوز در وجودش مونده بود نمیتونست اعتراضی بکنه و بپرسه که تهیونگ چرا داره از پشت صخره بیرون میبرتش وقتی دوستش و دوست دخترش دقیقا اون پشت ایستادنو سرگرم لحظات خصوصی خودشونن؟
فقط پشت سرش کشیده شد
هوسوک بلافاصله بعد از شنیدن سرو صدایی از پشت سر نوآ چشمهاش رو باز کرد و از لبهای دوست داشتنی نوآ جدا شد . به دنبال این جدایی چشمهای دختر هم باز شد و به ارومی دستهاش رو از روی دستهایی که صورتش رو گرفته بودن پایین آورد :
چی شد ؟
البته خیلی طولی نکشید تا نوآ هم با دیدن چشم های از حدقه دراومده ی دوست پسرش که به روبه روش خیره مونده بود و حالات ترس و شوک توی چهره اش پیدا شده بود سرش رو برگردونه تا ببینه دیدن چه چیزی هوسوک رو اینطور مثل مجسمه سر جاش خشک کرده
خب
وقتی نوآ سرش رو برگردوند هیچ تفاوتی با حالت هوسوک نداشت
دستهای هر دو به آهستگی کنار بدنهاشون افتاد . حالا چهار نفر بی هیچ کلمه ای بدون اینکه حتی پلک بزنن به هم خیره بودن
دو نفر جلوش ایستاده بودن که اصلا انتظار دیدنشون رو نداشت
دوست هوسوک و کیم تهیونگ
اون محافظ خبیث و بدجنس بی رحم که بارها تهدیدش کرده بود
جونگکوک برای اولین بار معشوقه ی جذاب دوستش رو ملاقات میکرد و نوآیی که با دیدن تهیونگ و پسری که کنارش ایستاده بود حتی شگفت زده تر از میزان ترسش به نظر میرسید
و هوسوک که همچنان با نگاه خشکیده ای به تهیونگ خیره بود
در این بین تهیونگ هنوز مچ دست جونگکوک رو رها نکرده بود و با ابرویی بالا رفته و پوزخندی به لب به اون جمع نگاه میکرد
هوسوک چشمهاش رو روی کل تن پسر بلند قد چرخوند. بعد از دیدن چهره و اندامش نگاهش به عجیب ترین اتفاق دنیا خیره موند
اون دو بالی که پسر روی کمرش داشت حملشون میکرد
نقاشی جونگکوک مقابل چشمش زنده و زنده تر میشد . اون مدل
اون طراحی
با حیرت به دوستش نگاه کرد
نوآ حالا کاملا به سمت دو مهمون ناخوانده اشون برگشته بود و کنار هوسوک ایستاده بود . از اونجایی که مثل هر ملاقاتش با هوسوک لباس های عادی ای به تن داشت و مثل یه دختر معمولی به نظر میرسید جونگکوک متوجه چیزی نشد
نمیدونست تهیونگ چرا باید همچین کاری کنه؟ چرا باید بخواد خودشو به هوسوک و این دختر نشون بده اون هم وقتی همیشه تاکیدش به جونگکوک بر ناشناس موندن بود.
ESTÁS LEYENDO
The Other One
Fanficدنیا جای عجیبیه بیشتر ما فکر میکنیم جهان اطرافمون رو به خوبی میشناسیم و چیزی نیست که از زیر نگاه های جستجوگر و کنحکاومون قسر در رفته باشه اما اینطوری نیست این کهکشان هنوز پره از ناشناخته ها.... ناشناخته هایی که بعضی هاشون خیلی خیلی به ما نزدیکن 💥 *...