Q

1.1K 327 199
                                    

برگه هارو روی میز گذاشت و دفترچه ای رو از جیبش دراورد

:اون دیگه چیه ?

لبخندی به آرچر زد

:دارم لیست کارایی که باید انجام بدم و تیک میزنم و اطلاعاتی که بدست اوردم و یادداشت میکنم

آرچر یکی از برگه هارو بیرون اورد و روی آرمی که بالای برگه بود زد

:این برای من نیست

لویی با تعجب بهش نگاه کرد

:اوه , ببخشید ولی خانوم باسک اینارو بهم داد

آرچر دستشو بالا اورد

:یک , هیچ وقت دنبال مقصر نگرد چون فقط وقتو هدر میده , دو جز بسته های پلمپ شده همیشه به سربرگ ها نگاه بنداز ببین چیزی توشون کم و زیاد شده یا نه چون اشتباهات فردی همیشه و همه جا هست

:اوکی , اتاق اقای استایلز?

:اره ببرش اونجا

انگشتشو رو دکمه ی تلفن روی میزش گذاشت

:یه قهوه لطفا

و لویی برگه رو برداشت و از اتاق بیرون رفت خواست از اسانسور بالا بره که دستگاه اغذیه به چشمش خورد و فکری بذهنش رسید و بعد عملی کردنش سوار اسانسور شد و با برگه ی توی دستش جلوی منشی هری ایستاد

:میتونم اقای استایلز و ببینم ?

:ایشون گفتن هروقت اومدی میتونی بری تو لویی , البته جز مواقعی که جلسه دارن

:ممنونم , این برای شماست

و قبل اینکه تشکر ورونیکا رو بشنوه به اتاق هری نزدیک شد در زد و با شنیدن صدای هری وارد اتاقش شد

:عصر بخیر اقای استایلز

هری بدون بلند کردن سرش چیزی زیر لب زمزمه کرد و انگشتشو روی میز کوبید تا نشون بده اگه چیزی اورده همینجا بذاره و بره

لویی آهی کشید و به برگه ی توی دستش نگاه کرد
اونو روی میز گذاشت و بعد با فکری که تو سرش اومد پشت میز هری رفت دست هری رو برداشت و قهوه رو توش گذاشت خواست بره که هری سرشو بلند کرد و با تعجب بهش خیره شد

:عا...فکر کردم شاید , قهوه بخواین و الان ...یعنی زدین رو میز فکر کردم شاید ... اینو بدم دستتون تا متوجه بشین و بخوریدش قبل اینکه از دهن بیفته

هری یکباره زد لبخندی زد و به قهوه نگاه کرد

:باری که فرستادیم با مشکل مواجه شده , لیست ها هم خونی نداره و برای سردردم واقعا به این احتیاج داشتم ممنونم لویی

لویی از هری فاصله گرفت و لبخندی زد

:پس من وقتتونو نمیگیرم ولی اگه بخواین میتونم به برگه ها رسیدگی کنم و مشکل و پیدا کنم ?

H E L P    M  E  .Where stories live. Discover now