قسمت سی و چهارم: پسلم!

4.2K 787 237
                                    

جین تازه به خونه رسیده بود و مشغول عوض کردن پیراهنش با تیشرت راحتی بود که سر و صدای بچه ها داخل ساختمون پیچید و چند ثانیه بعد کلید با سر و صدای زیادی داخل قفل چرخید و بعد صدای بلند تهیونگ باعث نگرانی ش شد:

_بااابااااا..باباااا یه لحظه بیااااا..

جین با سرعت از اتاق بیرون رفت و با جیمین روبرو شد که با وجود کوله پشتی سنگینش به سختی به سمتش می دوید:

+بااابااا..بیااا..

و با شتاب دست پدرش رو گرفت و دنبال خودش
کشید.

یونگی روی زمین ولو شده بود و مشغول باز کردن بندهای کتونی ش بود،تهیونگ موجود زخمی کوچکی رو بغل گرفته بود و هوسوک پشت یقه تهیونگ رو گرفته بود تا مانع از ورودش به خونه بشه.

حدس زدن اینکه هوسوک جیمین رو دنبال جین فرستاده تا برای وارد خونه شدن با اون جسم کوچیک خونی اجازه بگیره، سخت نبود ؛ پس با لبخند جواب سلامشون رو داد و نزدیک تر رفت تا وضعیت رو بررسی کنه و به توضیحات پسرا گوش سپرد:

پسرا:نهثرسثهچپویسچصتق

جین همونطور که پای زخمی سگ کوچیک و پشمالو رو بررسی میکرد،گفت:

_یکی یکی خواهشااا!نمی فهمم چی میگید اینطوری!

جیمین زودتر از بقیه شروع به توضیح دادن کرد:

+توی راه برگشتن از مدرسه پیداش کردیم،خیلی کوچولو عه و آسیب دیده!

جین سری تکون داد:

×باید ببریمش پیش دامپزشک.زخم پاش جدیه و ممکنه مریض باشه.نمی تونیم همینطوری ببریمش داخل خونه..من و تهیونگ میریم کلینیک و شما می تونید برید خونه ولی حتما همه تون دستاتون رو بشورید..الاناست ک بابا جون و جونگکوک برگردن خونه خب؟

یونگی و هوسوک موافقت کردند و جیمین جواب داد:

+نهههه!من میخوام باهاتون بیامممم..

جین لبخند زد:

×اوکی بزن بریم

و دوباره ب هیونگا یادآوری کرد:

×دست شستن یادتون نره!

.........................................

جونگکوک بی توجه به بحث برادرا درمورد انتخاب اسم عضو جدید خونواده،شیشه ی شیر رو داخل دهن سگ کوچولو که با پای باند پیچی شده بغل تهیونگ آروم گرفته بود،گذاشت و سر کوچیکش رو نوازش کرد:

_پسلم گشنشه..شیل بخوله قوی بشه..شیل بخوله!

سگ کوچولو کلی بخاطر واکسن زدن بی قراری کرده بود و حالا بیحال و با چشم های نیمه باز به چشم های درشت و براق کوچولوی روبروش خیره مونده بود و اروم به شیشه شیر مک میزد.

ஜ 𝑻𝒉𝒆 𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆 𝒔𝒂𝒗io𝒓𝒔 ʚϊɞ 𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 ஜ( Completed )Where stories live. Discover now